صحبتمان که تمام شد از کنار آتش رفتم..
و او هرگز نه به انتظار برگشتنم بود
و نه خواستار رفتنم
به سبک خاصِ خودش جذاب بود..
از آن مدل دخترهایی که با وجود تمام مشکلات و اندام نحیفش، با نفسی عمیق پمپاژی از اعتماد به نفس را ذخیره میکرد تا حرفهایش را بزند
جالب بود.. هیچگاه ارتباط چشمیاش با من کامل نمیشد، انگار دائم از پشت دیوار با شخصی که تنها صدایش را میشنیدم سخن میگفتم
میان شلوغیها و آدمهایی که درگیر روزمرگی و تباهی زندگی خویش بودن.. هم صحبتی مثل او حتی برای آدمی مثل من نعمت بود
شاید بعد از آن هرگز همدیگر را ملاقات نکنیم.. هرچند که به دنبال همدیگر هم نخواهیم گشت
و من برای اولین بار کیفیت یک مکالمهی بدون هدف و برنامهریزی.. با کسی که شناختی از او ندارم را لمس کردم
و در آخر هم فراموش کردم خداحافظی کنم.. چه کسی اهمیت میدهد؟
در نهایت ممکنست او نیز چون من، در صفحهی مجازی خویش که نمیدانم دارد یا نه! اینچنین بنویسد :
صحبتمان که تمام شد از کنار آتش رفت.. و او هرگز نه به رفتن مایل بود
و نه به ماندن
به سبک خاصِ خودش تنها بود..
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی دختره
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
همیشه اینجوری نگاهم میکنه...همینجوری سرد ...درست بعد از اون ضربه ای که خورد!
باهام بحث میکنه...هرروز هرشب...یه اهنگ یه متن یه عکس یه جمله که میخونه و یاده اون میافته!
بهم میگه:اینطورفکر نکن که من ازرفتنش اذیت میشم..نه!من فقط حس میکنم که یه احمق فرض شدم..یه ساده لوح..یکی که صادقانه عشقش رو بیان کرد ولی.....!
باافسوس ودلسوزی نگاهش میکنم...یه زهر خند میزنه و میگه:برا من دل نسوزون!
یه ابروم میپره بالا...این دخترهمیشه چشمای ادما رو قشنگ میخونه!
_میدونی چراهیچوقت ندیدمش از نزدیک؟
زل میزنم تو چشماش..پوزخندمیزنه؛چشماش پرازغم میشه:اون بهترازخودم منو میشناخت!
نمیخواست دروغ بودن حرفاشو ازچشماش بخونم!
+میتونی بهش فکر نکنی؟
سرشو میاره بالا..موهای کوتاهش که یادگاره همون روزاست رو ازروی چشماش کنارمیزنه...چشمای قهوه ای رنگش رو ریز میکنه و پوزخند میزنه!
_البته که میتونم...من اونقدر ضعیف نیستم که بخوام به خاطرگذشته ای که تموم شده افسوس بخورم...من غرورم نشونه گرفته شد...اماساختمش..مغرور سرشو بالا میگیره وادامه میده...من قویتر ازین حرفام...چشماش پرازاشک میشه ...بغض میکنه . ..داد میزنه خودم غرور خودمو با هر دفعه گریه کردنم نشونه میگیرم...لعنت بهش..لعنت!
باخودش میخونه:قراره تو وعشق مااین نبودکه دنیامو تنهابذاری بری...بگیری ازم قلب واحساسمو خودت قلبتو جابذاری بری...!
_ولی دلم براش تنگ شده...خیلی زیاد!اون هیچوقت عادی نشد برام...هیچوقت به نبودنش عادت نکردم ...حتی حالا که خودش نیست...هرچیزی منو یادش میندازه....دوباره چشماش پراز غم میشه...باحقارت به خودم نگاه میکنم...به خودم که بایه چهره ی داغون ترازهمیشه روبه روش وایستادم..به چشمای غمگینم نگاه میکنم...تنهاتراز هرروزباز باخودم حرف زدم...راهمو کج میکنم سمت دنیام!
من تاقبل ازون اتفاق دیوونه نبودم!
روزی که دختر دار بشوم
به دخترم میگویم منتظر نباش کسی خوشبختت کند، خودت برو دنبال خوشبختی...
بهش میگویم دخترم تو قراره روزی مستقل بشوی ...
من نمیخواهم بهش بگویم که آخرین مرحله موفقیت یک "دختر" در مملکتمان
عروس شدن و خانه بخت رفتن است!!
نمیخواهم دم به دقیقه در گوشش بخوانم
قراره روزی مادر بشوی ...
بهش میگویم عروسکم تو قراره انسان موفقی بشوی و در این راه نیازی نداری که عروس شوی ، احتیاجی نداری مردی با اسبی سفید بیاید دنبالت!!
مشکل ما این است که در گوش بچه هایمان از کودکی هی میخوانیم ؛ هی تکرار میکنیم که نهایتا یکی میاید و میگیرتت!
باور کنید موفقیت یک بانو در گروی
"عروس شدن" و "مادر شدنش" نیست...
به دخترهایمان یاد بدهیم...
دختره تو کافی شاپ نشسته بود...
ﭘﺴﺮﯼ ﺍﻭﻣﺪ ﯾﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺗﺎ ﺷﺪﻩ گذاشت ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰش و ﺭﻓﺖ!
ﺩﺧﺘــﺮﻩ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﺧــﻮﺩﺵ ﮐﻠﻨـــﺠﺎﺭ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﮐﺎﻏﺬ رﻭ برداره ﯾﺎ ﻧﻪ ؛ ﺁﺧﺮ ﺍﻭﻥ ﺑﺮﺩﺍﺷــﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻻﯼ دفترش...
ﺷﺐ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﺩش ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺁﯾﺎ ﺍﯾــﻦ ﭘﺴﺮ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﺁﻏﺎﺯ ﺭﺍﻩ ﺧﻮﺷﺒـــﺨﺘﯽ ﺑﺎﺷﻪ ﯾﺎ نه؟
ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﻝ ﺑﻪ ﺩﺭﯾـــﺎ ﺯﺩو ﮐﺎﻏﺬ رو ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﺑﺎ ﮐﻤــﺎﻝ ﺗﻌﺠﺐ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏــﺬ ﺑﺎ ﺧﻂ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ:
" کـــاپوچینـو رو با نی نمیخورن قشنگ " :))
تنها باری که دخترکُش بودم تو یه مهمونی بود
دختره بهم گفت گمشو بوی جورابت کشتمون:|
روزی که به دخترت یاد دادی تا ازدواج نکرده تنها سفر نره، تنها زندگی نکنه، اون لباسی که دوست داره نپوشه، اونجوری که دوست داره نخنده، اون حرفی که تو دلشه نزنه، و...
همون روز به دخترت یاد دادی که جنس درجه ی دو باشه! چون دختره!!
همون روز اونو به این باور رسوندی که برای زندگی کردن به یک انسانی از جنس مخالفش نیاز داره تا خوشبخت باشه، ...
همون روز پر پرواز دخترت رو شکستی و اون رو آماده کردی که برای یک عمر با باور درجه دو بودن زندگی کنه!
و امروز به سختی میشه اینجور خانم ها رو به باور برابری رسوند و قانون برابری رو بهشون آموزش داد...
در عادلانه ترین جامعه کماکان در باور جنس درجه ی دو بودنشون به زندگی ادامه میدن!
هنوز به مرد به چشم یک نردبان نگاه میکنند تا به آرزوهای دست نیافتنیشون برسند... و من هنوز نمی دونم چطور می شه به این دسته از خانم ها تفاوت بین عشق و نردبان رو توضیح داد!
چطور میشه اعتماد بنفس به یغما رفته شون رو دوباره بازسازی کرد و چطور میشه ازشون یک انسان سالم و مستقل ساخت...
لازم نیست دوستت دارم را فریاد بزنید..
دخترها، بزرگترین رسانه ی سراسری عشق هستند ..
خالصانه عاشقشان شويد
و آرام درگوششان بگوييد دوستت دارم ..
و بین خودمان بماند ..
"خودشان جهان را با خبر می کنند"
#پرویز_جلیلی_محتشم
ما دخترها بر خلاف دنیای رنگارنگمان بسیار ساده ایم ...
ساده تر از انچه که فکرش را بکنید ...
ساده عاشق میشویم
ساده جان میدهیم
ساده خوبی میکنیم
ساده خوشحال میشویم
اما امان از روزی که دلمان بشکند
ان روز انقدر پیچیده میشویم
که انیشتن هم نمیتواند
معمای ذهنمان را حل کند
ما دختر ها ساده ایم .... بر خلاف ظاهر شلوغمان
دخترهاازاولین روزتولددلبسته میشوند...
حتی به عروسک هایشان!
دخترهاازهمان روزهایادمیگیرند
که هرکسی رافکرمیکند برای خودشان است؛
عاشقانه دوست داشته باشند.
برا دختره خواستگار اومده بود مامان وباباش بهش گفتن میخوای درس بخونی یا شوهرت بدیم؟؟
سرشو انداخت پایین و گفت :
"هر چی میخونم یاد نمی گیرم"