با خودمان میگوییم
عادت میکنیم و با صراحت زیادی
این جمله را تکرار میکنیم.
آن چیزی که هیچکس نمیپرسد، این است که: به چه قیمتی عادت میکنیم...؟
. دخمه
. #ژوزه_ساراماگو
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی دخمه
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
من فکر میکنم موقعیتهایی در زندگی پیش میآید که انسان باید سکان کشتی خود را به دست جریان سرنوشت بسپارد
درست مثل اینکه قدرت مقابله در برابر امواج آن را ندارد.
در این صورت ممکن است خیلی زود متوجه شود که جریان آب رودخانه، به نفع او بوده است.
این موقعیت را تنها خود او درک میکند. ممکن است شخص دیگری صحنه را ببیند و فکر کند که کشتی در حال غرق شدن است، غافل از اینکه هرگز آن کشتی چنین ناخدای استوار و محکمی نداشته است.
#ژوزه_ساراماگو
.دخمه
آن بالا كه بودم، فقط سه پيشنهاد بود:
اول گفتند زنی از اهالیِ جورجيا، همسرم باشد. خوشگل و پولدار. قرار بود خانه ای در سواحلِ فلوريدا داشته باشيم. با يک كوروتِ كروكیِ جگری. تنها اشكالاش اين بود كه زنم در چهل و سه سالگی سرطانِ سينه میگرفت. قبول نكردم. راست اش تحملاش را نداشتم.
بعد، موقعيتِ ديگری پيشنهاد كردند: پاريس، خودم هنرپيشه ميشدم و زنم مدلِ لباس. قرار بود دو دخترِ دو قلو داشته باشيم. اما وقتی گفتند يكی از آنها در نه سالگی در تصادفی كشته میشود. گفتم حرفاش را هم نزنيد.
بعد، قرار شد كلوديا زنم باشد. با دو پسر. قرار شد توی محلههای پايينِ شهرِ ناپل زندگی كنيم. توی دخمهای عينِ قبر. امّا كسی تصادف نكند. كسی سرطان نگيرد. قبول كردم.
حالا كلوديا، همين كه كنارم ايستاده است، مدام میگويد که خانه، نورِ كافی ندارد، بچه ها كفش و لباس ندارند، يخچال، خالی است. امّا من اهميتی نمی دهم. می دانم اوضاع می توانست بدتر از اين هم باشد. با سرطان و تصادف.
كلوديا اما اين چيزها را نمیداند. بچه ها هم نمیدانند..
ابتدا که وارد میشوی اگر با یک مشخصه جنس مونث وارد شوید
در عرض سه یا چهار دقیقه بیش از 15 در خواست صحبت برای
شما ارسال میشود که همگی از دو حال خارج نیست
1 – درخواست دوستی
2 – ابراز تمایل به حرفهای خصوصی زننده از نوع نوشتاری یا تصویری
یا حضوری
اگر به درخواستها اعتنایی نکنی بعد از گذشت حدود ده دقیقه
تقریبا اکثر غالب از مذکرهای حاضر در چت روم برای تو پیامی ارسال
نموده اند و چون جوابی دریافت نکرده اند متوجه میشوند که اهل این
برنامه ها نیستی ، خوب اگر از روی صداقت جوابی به مخاطب
بدهی مثلا : نه تمایل ندارم آماج متلکهای جور و ناجور و دور از
شانیت میشوی و راه سوم که با انها همراه شوی...
در نظر بگیرید نوجوان یا جوانی از سن 14 تا 22 ساله برای یکبار
قدم در این محیط مخوف و آلوده بگذارد . ابتدائا با جملات و کلمات
تهییج برانگیز و شهوانی روبرو میشود
سپس چت صوتی و بعد ازان چت تصویری و وبکم و....
در چت روم اول و آخر قالب صحبتها و درخواستها مسائل و موارد
جنسی است اعم از چت نوشتاری ، چت صوتی و چت تصویری
به راستی برای یک نوجوان ویا یک جوان که هنوز اعتقادات و سطح
بینش مذهبی دینی او قوام لازم را نیافته و هرآن با قرار گرفتن بر
سر یک سرازیری احتمال سقوط اخلاقی دارد امن تر و آسوده تر از
این محیط مهییج و تحریک کننده جایی و یا چیزی پیدا میشود؟؟ اگر
میشود نام ببرید.
بعید میدانم که متولیان وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی وشورای
عالی فضای مجازی از کم و کیف مطالبی این چت روم ها
بی خبر باشند.
یعنی واقعا هستند؟؟ که نیستند. پس کی؟؟ چه موقع قرار است
نظارتی ، قانونی و فکری به حال این دخمه های دنج شیطانی کرد؟؟
ما هم روزی باید جوابگو باشیم....
وشما پدران و مادران
کمی نحوه استفاده فرزندان دلبندمان را از محیط اینترنت با
ظرافت و حساسیت مدیریت کنیم .
نظارت کنیم ولی نه نظارتی که
حمل بر محدودیت و گرفتن آزادی بشود که این خود عاملی است
در راستای تحریک.
زندگی به مرگ گفت چرا آمدن تو رفتن من است ؟ چرا خنده ی تو گریه ی من است ؟
مرگ حرفی نزد!!!
زندگی دوباره گفت من با آمدنم خنده می آورم و تو گریه؛ من با بودنم زندگی می بخشم و تو نیستی...
مرگ ساکت بود زندگی گفت رابطه ی من و تو چه غريب است !!!
زنده کجا ، گور کجا ؟ دخمه کجا ، نور کجا ؟ غصه کجا ، سور کجا ؟
اما مرگ تنها گوش می داد...
زندگی فریاد زد دیوانه، لااقل بگو چرا محکوم به مرگم ؟؟؟
و مرگ آرام گفت تا بفهمی که تو و دیوانگی و عشق و حسرت چه بیهوده اید...
"غصه ها و دلتنگی ها را کنار بگذاریم
چون تنها به خودمان زیان می رسانند
و باعث عقب ماندگی می شود
پیشرفت در همه جا بی وقفه ادامه دارد
و لازم است ما هم با آن همراه باشیم ...
وای بر کسانی که از ترس نگرانی های احتمالی آینده
در کنار راه بنشینند و برای گذشته ای گریه کنند
که هرگز بهتر از حال حاضر نبوده است ... "
دخمه - ژوزه ساراماگو