یڪ جورے میخوام تورو عزیزم❣
چشم همہ حسودامون درآد...
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی درآد
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
خدا از من پرسید:دوست داری با من مصاحبه کنی؟
پاسخ دادم: اگر شما وقت داشته باشید.
خدا لبخندی زد و پاسخ داد: زمان من ابدیت است، چه سؤالاتی در ذهن داری که دوست داری از من بپرسی؟
من سؤال کردم: چه چیزی درآدمها شما را بیشتر متعجب می کند؟
خدا جواب داد:
- اینکه از دوران کودکی خود خسته می شوند و عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و دوباره آرزوی این را دارند که روزی بچه شوند.
- اینکه سلامتی خود را به خاطر بدست آوردن پول از دست می دهند و سپس پول خود را خرج می کنند تا سلامتی از دست رفته را دوباره باز یابند.
-اینکه با نگرانی به آینده فکر می کنند و حال خود را فراموش می کنند به گونه ای که نه در حال و نه در آینده زندگی می کنند.
- اینکه به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد و به گونه ای می میرند که گویی هرگز نزیسته اند.
سپس من سؤال کردم: به عنوان پرودگار، دوست داری که بندگانت چه درسهایی در زندگی بیاموزند؟
خدا پاسخ داد:
- اینکه یاد بگیرند نمی توانند کسی را وادار کنند تا بدانها عشق بورزد. تنها کاری که می توانند انجام دهند این است که اجازه دهند خود مورد عشق ورزیدن واقع شوند.
- اینکه یاد بگیرند که خوب نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند.
- اینکه بخشش را با تمرین بخشیدن یاد بگیرند.
- اینکه رنجش خاطر عزیزانشان تنها چند لحظه زمان می برد ولی ممکن است سالیان سال زمان لازم باشد تا این زخمها التیام یابند.
- یاد بگیرند که فرد غنی کسی نیست که بیشترین ها را دارد بلکه کسی است که نیازمند کمترین ها است.
- اینکه یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را مشتاقانه دوست دارند اما هنوز نمی دانند که چگونه احساساتشان را بیان کنند یا نشان دهند.
- اینکه یاد بگیرند دو نفر می توانند به یک چیز نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند.
- اینکه یاد بگیرند کافی نیست همدیگر را ببخشند بلکه باید خود را نیز ببخشند.
با افتادگی خطاب به خدا گفتم: از وقتی که به من دادید سپاسگزارم، چیز دیگری هم هست که دوست داشته باشید آنها بدانند؟
خدا لبخندی زد و گفت:فقط اینکه بدانند من اینجا هستم… “همیشه”
ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻣﯿﮕﻢ:
ﻣــــﺎﻣـــــﺎﻥ ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﭼﯿﮑـــﺎﺭ ﻣﯿــــﮑﻨﯽ؟؟
ﻣﯿﮕﻪ ﯾــﻪ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﻭﺍﺳـــﺖ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﭼﺸﻪ ﻓﺎﻣﯿـــﻞ ﺩﺭﺁﺩ
توی کوچه بین ازدحام خلق
رو سرت یه چادر گل گلیه
این فقط حقِ منه که هی بگم
صاحبِ چادرِ گل گلی کیه !
این فقط حقِ منه که توی باد
نذارم چادرت از سرت درآد
یا حصاری بکشم که هیچ کسی
نتونه توی حریمِ تو بیاد
زیر چادر توی اون فضای امن
نمی دونم که به تو چی می گذره
ولی بین این همه لباسِ مد
چادر گل گلیِ تو بهتره
تو یه دریا می کِشی روی سرت
گلای رو چادرِ تو ماهین
توکه باشی توی کوچه انگاری
همه ی رهگذرا اضافیَن
یه دیالوگ قشنگ تو سَرمه
یه دیالوگ که پر از استرسه
اما دنیا رو فراموش می کنم
وقتی که نگاه تو سر می رسه
توی کوچه بین ازدحام خلق
رو سرت یه چادر گل گلیه
این فقط حقِ منه که هی بگم
صاحبِ چادرِ گل گلی کیه !
به بعضیام باس گفت : حال ما خوب است تا جفت چشمات درآد !
گاهی عمیقاً به این فکر میکنم که خوبه که ایرانسل هست که اس ام اس بده که هر از چندگاهی یهویی بپرم سر گوشیم تا بنده خدا گوشیم گرد روزگار روش نشینه و از تنهایی درآد....
آقای مجری :چرا ما عیدا خونه رو تمیز میکنیم؟
پسر خاله :خوب عیده دیگه!
پسر عمه زا :بیکاریم!!!
کلاه قرمزی :واسه اینکه پدرمون درآد بدبختی بکشیم دیگه!!!
به بعضیام باس گفت : حال ما خوب است تا جفت چشمات درآد !