کاش پسر بودم تا میتونستم بدون هیچ دردسری اینموقع شب که هوا عالیه برم بیرون قدم بزنم
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی دردسری
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
✨
ای کاش کسی باشد
و کابوس که دیدی
در گوش تـو آرامـ
بگوید خبری نیست
یـا کـاش کسی
باشد و آرامـ بگوید
دستان من اینجاست
ببین دردسری نیست
این قصه ی عشق تو عجب دردسری بود
سهم دل من از تو فقط بیخبری بود
ممتاز ترین حرف دلم حس شجاعت
با اینهمه در سمت شما هر خطری بود
از خانه به دوشی چه بگویم گُل بی تا
چون عاقبتم در ره تو دربه دری بود
با خون دلم خط به خطِ شعر درآمیخت
از سوز دلم بود ,اگر هم اثری بود
ای وای از آن لحظه ی تردید که در آن
چون قامت من سَرو,نگاهت تبری بود
هر روز و شبم سرخوشم از ساعت دیدار
یک لحظه ی زیبا و مبارک سحری بود...
یا
کاش کسی باشد و آرام بگوید
دستان من اینجاست! ببین! دردسری نیست..........
#مهدی_فرجی
به یاد اسیران خاڪ...
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان
نه به دستی ظرفی را چرڪ می ڪنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعند
و اندڪی سڪوت
تا روز موعود بدرود،
عزیزانِ سفر ڪرده ...
به سر آستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید ارباب نخند
به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری نخند
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چند ثانیه ی کوتاه معطلت کند. نخند
به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش
جمع شده نخند
به دستان پدرت،
به جارو کردن مادرت،
به همسایه ای که هر صبح نان
سنگک می گیرد،
به رفتگری که در گرمای تیر ماه کلاه پشمی به سردارد،
به راننده ی آژانسی که چُرت می زند،
به پلیسی که سر چهار راه با کلاه صورتش را باد می زند،
به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد،
به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته و در کوچه ها جار می زند،
به پارِگی ریز جوراب کسی در مجلسی،
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی درخیابان،
به پسری که ته صف نانوایی ایستاده،
به مردی که در خیابانی شلوغ ماشینش پنچر شده،
به مسافری که سوار تاکسی می شود و بلند سلام می گوید،
به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد،
به زنی که با کیفی بر دوش به دستی نان دارد و به دستی چند
کیسه میوه و سبزی،
به هول شدن همکلاسی ات پای تخته،
به مردی که دربانک از تو می خواهد برایش برگه ای پرکنی،
به اشتباه لفظی بازیگر نمایشی، نخند
نخند ، دنیا ارزشش را ندارد که تو به خردترین رفتارهای نابجای
آدمها بخندی
که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند
آدمهایی که هر کدام برای خود و خانواده ای همه چیز و همه کسند!
آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند،
بار می برند،
بی خوابی می کشند،
کهنه می پوشند،
جارمی زنند
سرما و گرما می کشند،
وگاهی خجالت هم می کشند،…….خیلی ساده
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان
نه به دستی ظرفی را چرک میکنند ،
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانع اند
و
اندکی سکوت.
حسین پناهی
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان
نه به دستی ظرفی را چرك می كنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعند
و اندكی سكوت...