گر به صد منزل،
فراق افتد
ميان ما و
دوست ...
همچنانش درميان ِ جانِ شيرين منزل است ...
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی درمي
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
تو مطب پزشک نشسته بودم و منتظر نوبت برای مادرم.
خانمی کنارم بود به من گفت؛ چه پولی درميارن اين دکترا، فکر کن روزی پنجاه نفر رو که ويزيت کنه ميشه. مشغول محاسبه درآمد تقريبی پزشک بود
که پيرمردی از روبرو گفت:
چرا به اين فکر نمیکنين که امشب پنجاه نفر راحتتر ميخوابن،
پنجاه خانواده خيالشون آسوده تره.
حالم با اين حرف پيرمرد جان گرفت.
پيرمرد همچنان حرف ميزد: هر اتومبيل گرون قيمتی که از کنارتون رد شد نگيد دزده، کلاهبرداره، الهی کوفتش بشه از کجا آورده که ما نميتونيم.
بگيد الحمدلله که يک نفر از هموطنام ثروتمنده، فقير نيست، سر چهارراه گدایی نميکنه، نوش جونش" حال خيلی ها شايد عوض شد با اين حرف و نگاه قشنگ پيرمرد.
وقتی خدا بخواد بزرگی آدمی رو اندازه بگیره، متر رو به جای قدش ، دور “قلبش” میگیره، خدا نگاه زيبای ما را دوست دارد
من برسم نوك اورست اولين كاري كه ميكنم
همه ي پرچم هاي قبلي رو درميارم ميريزم پايين :D
دوستان واقعي هرطور بتوانند به اندازه هم درمي آيند....
بيشترهايشان را به رخ كمترهاي ديگري نميكشند......
دوستان واقعي هم اندازه اند....
باور كن...!!!!!
يك روز چنگيز ودربا ريانش براي شكار به جنگل رفتند-هوا خيلي گرم بود وتشنگي داشت چنگيز ويارانش را ازپا درمي آورد
-بعد ازساعتها جستجو جويبار كوچكي ديدند چنگيز شاهين شكاريش را به زمين گذاشت وجام طلايي را در جويبار زد و خواست آب بنوشد اما شاهين به جام زد و آب بر روي زمين ريخت-براي بار دوم هم همين اتفاق افتاد چنگيز خيلي عصباني شد و فكر كرد -اگر جلوي شاهين رانگيرم ، درباريان خواهندگفت:چنگيزجهانگشا نميتواند از پس يك شاهين برآيد -پس اينبار باشمشير به شاهين ضربه اي زد-پس از مرگ شاهين -چنگيز مسير آبرا دنبال كردوديد كه ماري بسيار سمي در آب مرده و آب مسموم است اواز كشتن شاهين بسيار متاثرگشت مجسمه اي طلايي از شاهين ساخت-بر يكي از بالهايش نوشتند:يك دوست هميشه دوست شماست -حتي اگر كارهايش شما را برنجاند-روي بال ديگرش نوشتند: هرعملي كه از روي خشم باشد محكوم به شكست است… ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮐﻤﮏ ﮐﻦ … ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺑﺮﻧﺠﯿﻢ, ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﺒﺨﺸﯿﻢ ﮐﻤﺘﺮ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺪﻫﯿﻢ …
يه بار زنگ زدم خونمون مامانم گوشيو برداشت صدامو کلفت کردم گفتم :
از دانشگاه مزاحمتون ميشم ، منزل آقاي بوق ؟
مامان : بله بفرماييد من خانمشون هستم
من : بوق بچه شماست؟
مامانم : يا خدا باز چه گندي زده اين ذليل مرده ؟
من : آقاتو قرعه کشي دانشگاه برنده سفر به مشهد مقدس شدن
ميخواستم ببينيم پسر خوبي هست ؟ به درد بردن به اين سفر ميخوره؟
مامانم : ^_^ قربون بچم برم يه تيکه جواهره ، نماز و روزش رو هميشه به جا مياره
اينقدر مهربونه بچم ، فقط تا موز ميبنه مثل حيون وحشي بهشون حمله ميکنه
پاکه ، معصومه ، دليل زندگي من و باباشه ، قربونش برم مثل ميمون دلقک بازي درمياره تا ما بخنديم
من : تو که اينقدر منو دوس داري چرا بروز نميدادي ؟
مامانم : تويي اي خاک تو سرت گوساله ، حالا منو دس ميندازي ؟
بزار بابات بياد نشونت ميدم ذليل مرده خاک تو سرت دلقک ، خدافظ !
يعني خدايي عواطف مادراي ايراني تو حلقم !
من نفهميدم چرا مينويسم
از خودم ميگويم
يا از دنيا..?
براى خودم مينويسم
يا ديگران..?
انقدر فهميدم كه پاى كسى
يا چيزى درميان است!
از من و دنيا بيشتر...
از من و ديگران بزرگتر...
-بيژن جلالى-
ﺯﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻧﺎﻣﺰﺩﻯ ﺑﺎﻝ ﺩﺭﻣﻴﺎﺭﻥ!
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺩﻡ.....!!!
ﻭﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻳﺪﻥ ﮐﺎﺭﻫﺎﻯ ﺷﻮﻫﺮﺷﺎﻥ ﺷﺎﺥ!!!
ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﻲ ﻫﺮ ﻃﻮﺭ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻪ
ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻱ ﻫﻢ ﺩﺭﻣﻲ ﺁﻳﻨﺪ
ﺑﻴﺸﺘﺮﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺥ ﮐﻤﺘﺮﻫﺎﻱ
ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻧﻤﻲ ﮐﺸﻨﺪ ،
ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﻲ ﻫﻢ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﻧﺪ
.
سلامتی همه دوستای واقعی...
سيب زميني بخریم، ماشین دربست بگیریم تا
شهرک صنعتی ساوه ببريم،
بديم کارخونه مزمز برامون چيپسش کنه،
بريزه تو دستمون بياريم ...
خيلي ارزون تر درمياد از ايني که ميفروشه
تازه هواشم کمتره