گرگینه بود،
وقتی
دلش
میگرفت
ماه کامل
میشد و
شروع میکرد
به دریدن خودش!
• |.|
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی درید
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
چه کردهای؟ که منِ تیز چنگِ چشمدریده
میان اینهمه آهو، دلِ شکار ندارم؟
چه رفته است؟ که من با هزار برگِبرنده
دو دل نشستهام و جراتِ قمار ندارم
•غلامرضا طریقی
خیلیهایمان با یک حرف، به قدر هزار حادثهی مرگبار، زخم برداشتهایم و با یک نگاه بیملاحظهی تحقیرکننده، انگار که بلندمان کردهاند و از فاصلهی چند هزار متری محکم به زمینمان کوبیدهاند و شکستن که هیچ، خرد شدهایم!
ما آدمها تنها گونهی زندهی زمینیم که در نهایت تمدن و حفظ ظاهر انسانی، به وحشیانهترین صورتهای ممکن، روح و روان و شخصیت همدیگر را دریدهایم و نابود کردهایم و جالب اینکه هنوز سرپاییم، باهم دست میدهیم و به هم لبخند میزنیم و همزیستی ظاهرا مسالمتآمیزی هم باهم داریم...
#نرگس_صرافیان_طوفان
به نظرم خلاصه همه حرفای محمود درویش و سعدی و مولانا رو افشین یدالهی گفته و سوت پایانش رو علیرضا قربانی زده و بهتر از اونم نیومده هنوز اونجایی که میگه:
«وقتی گریبان عدم با دست خلقت میدرید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل میآفرید وقتی زمین ناز تو را در آسمانها میکشید...
وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم میچشید من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی...»
. .
چه کردهای که منِ تیزچنگِ چشمدریده
میان اینهمه آهو دل شکار ندارم ...
#غلامرضا_طریقی
ای همچو پری از من دیوانه رمیده
صد بار مرا دیده و گویی که ندیده
دریاب که ماتم زدهی روز فراقت
هم چهره خراشیده و هم جامه دریده
ای وای بر آن عاشق محروم که هرگز
نه با تو سخن گفته و نه از تو شنیده
آن دل که نه غم خوردی و نه آه کشیدی
از دست غمت آه چه گویم چه کشیده
بر روی تو این قطرهی خون چیست "هلالی"؟
گویا که دل از غصه به روی تو دویده
- هلالی جغتایی
چه کردهای که منِ تیز چنگِ،چشم دریده
میان این همه آهو،دلِ شکار ندارم...
بزرگترین آزمون ایمان
زمانی است که
آنچه که میخواهید را
بدست نمی آورید.
با این حال قادرید بگوئید :
خدایا شکرت.
دل من سمت شما میل پریدن دارد
قدمم سمت شما میل رسیدن دارد
شعر یک گوشه ای از حس قشنگم به شماست
که قلم در ره تو میل تپیدن دارد
روز ها میگذر فرصت ما کافی نیست
حرف از لعل لبت هم که شنیدن دارد
عادتم این شد هر روز به تو فکر کنم
نار چشمان تورا وای کشیدن دارد
اگر ازکوچه ما قصد عبورش کردی
جامه ها در طلبت شوق دریدن دارد
مقصدم گم شده بود و سر راهی بودم
و دلم سمت شما میل پریدن دارد.....
(امیر اخوان)
برهنه به بستر بیکسی مُردن، تو از یادم نمیروی
خاموش به رساترین شیونِ آدمی، تو از یادم نمیروی
گریبانی برای دریدنِ این بغضِ بیقرار، تو از یادم نمیروی
سفری ساده از تمامِ دوستتْ دارمِ تنهایی،
تو از یادم نمیروی
سوزَنریز بیامانِ باران، بر پیچک و ارغوان،
تو از یادم نمیروی
تو ... تو با من چه کردهای که از یادم نمیروی؟!