دیگر راهی نمانده
باید رهایت کنم!
اما از من این کار بر نمی آید
تنها می توانم
دستانم را باز بگذارم
تو خودت
تکلیف دلم را مشخص کن
یا در آغوشم بگیر و تا همیشه بمان
یا جانم را بگیر و با خودت ببر!
یادت هست
انتخاب همیشه با تو بوده
..
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی دستانم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
گفتمش دل میخری؟
پرسید چند؟
گفتمش دل مال تو
تنها بخند
خنده کرد و دل ز دستانم ربود
تا به خود باز آمدم
او رفته بود.
ﺗﻜﻴﻪ ﻛﺮﺩﻥ،
ﺑﻪ آدم ها ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ !
" ﺍﻣﺎ " ﺍﺯ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ می ﺗﺮﺳﻢ ...
ﻧﮕﺎه انسانها ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ
" ﺍﻣﺎ " ﺍﺯ ﺳﺮﺩ ﺷﺪﻥ ﻫﺎﻱ ﻧﮕﺎﻫشان
می ﺗﺮﺳﻢ ...
ﺩﺳﺘﺎﻧشان ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ
" ﺍﻣﺎ " ﺍﺯ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺧﺎﻟﻲ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺩﺳﺘﺎﻧﻢ
ﻣﻲ ﺗﺮﺳﻢ ...
ﺁﻏﻮﺷشان ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ
" ﺍﻣﺎ " ﺍﺯ ﺩﻭباﺭﻩ ﺑﻲ ﭘﻨﺎﻩ ﺷﺪﻥ
می ترﺳﻢ ...
ﺑﺎ کسی ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ
" ﺍﻣﺎ " ﺍﺯ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﻫﺎ می ﺗﺮﺳﻢ ...
ﻗﺼﻪ ﻛﻮﺗﺎﻩ می ﻛﻨﻢ ...
عشق ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﺍﻣﺎ
ﺍﺯ ﺍﻳﻦ همه " ﺍﻣﺎ " ﻫﺎ می ﺗﺮﺳﻢ
•
أحب عالمی الصغیر داخلی وأتمنی ألا یضیع من بین یدی
دنیای کوچک درونم را دوست دارم و آرزو میکنم که هرگز از میان دستانم گم نشود🤍
♡
عمری حسرتِ نوازش موهای حریرت
در لمس دستانم سوخت...
من ماندم با
ته مانده شب هایی
که بهانه تو،
روز هایم را در خواب ِ عمیق سوزاند
حالا که اینجایی
با من بگو ...
از لحظه لحطه هایی که،
روزهای بی تورا می شمردم
و تو
در آغوش او خنده هایت را
قاب می گرفتی!؟
#لیلا_حاجتمند
دستانم را بگیر،
تا به ارتفاع چشمانت برسم!
به ارتفاع دوست داشتنت.
به مرکز جهانی دست نیافتنی...
سردم!
برفیم!
گرمای چشمانت مرا آب خواهد کرد.
و از من،
دو شاخه درخت خواهد ماند.
چند تکه لباس
و شال گردنی که تو برایم بافته ای...
#مهران_رمضانیان️
.
اما دستانم برای
آغوشت بیقرارند .️
#سلمان_نظافت_یزدی
♡
و یک شب آخر من خواهم ماند و تمام تو، پیچیده در هم و آغشته شده به عطر گیسوانت، تمام تو را یکجا، بی آنکه بخواهم که صورتت را در عکسهایت پیدا کنم و صدایت را در وویسهایت و دستهایت را در...، در هیچ کجا، که همیشه دستهایت را کم داشتهام، در تمام وفتهایی که این چنین چند تکه بودهای و همیشه یک تکه از پازل بودنت، گم شده باقی مانده بود، خالی یک قطعه، در میان انبوه قطعاتی که هر شب در خیالم آنها را در کنار هم گذاشته بودمشان و همیشه یک تکه از پازل بودنت را کم داشت، دستانت را، در میان دستانم
دستانم را به تمام جادههاے شهر میدوزم
از هر طرف که بیایے در آغوش منے :)
#فاطمه_ضیاالدینے .
“در شیون بے پایان این روزگار به من بگو که همچنان دوستم داری،دستانم را میان دستان گرمت بفشار تا بدانم هنوز تکیه گاهے مطمئن براے منے و مرا در آغوش بکش تا بدانم هنوز اغوشت منزلگاهِ قلب بے خانمانم است.