از واقعیتها فرار میکنیم. روبروی اینه رژ لب میزنیم و خط چشم میکشیم و تند تند پلک میزنیم که اشکهایمان نریزد و زود فرار میکنیم تا مبادا ادمی که درون آینه نشسته لب باز کند و بگوید:
تو درست به اندازه حرف هایی که کسی را نداری که برایش بگویی، اندازه گریه هایی که برایشان شانهای نداری،اندازه دستهایی که نیستند تا دستهای سردت را بگیرند و اندازه بوسه هایی که پشت لبخندهای مصنوعیت مخفی میشوند، تنهایی.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی دستهایی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
#عرفانی
خدایا !
سنگین آمده ام و با کوله باری از گناه ، سبک بازم گردان !
خدایا !
سبک آمده ام و با دستهایی تهی ، سنگین بازم گردان !
به تمام دستهایی که
عاشقانه به سمتم آمدند گفتم نه
از ترس از دست دادن کسی که
دوست داشتمش
ولی هرگز نداشتمش !
. .
هوس #تُ را دارم...
در پیچ و خم نگاه عریانی #تُ
می چرخم؛
در بیراهه های دستهایی که
به جایی بند نیست؛
بگو آغوشت را چه کسی به غارت بُرده
که اینگونه؛
در هوس داشتنت می سوزم!
. .
#عرفانی
خدایا !
سنگین آمده ام و با کوله باری از گناه ، سبک بازم گردان !
خدایا !
سبک آمده ام و با دستهایی تهی ، سنگین بازم گردان !
دلم گرفته است ...نه اینکه کسی کاری کرده باشد نه ...
من آنقدر آدم گریز شده ام که کسی کارش به اطراف من هم نمی رسد
دلم گرفته است که آنچه هستم را دوست دارم و آنچه هستند را میپذیرم
و آنچه هستم را نمی فهمند و دنیا هم به رویش نمی آورد این تناقض را
پرم از رفت و آمد انسان هایی که گمشده ای دارند و آدم به آدم نشانی اش را میگیرند
چقدر فرق دارم ..با دستهایی که عاشقانه میگیرند ...
با سیگار هایی که مشترک میکشند
با حرف هایی که از سر وجود ِ دیگری / در هم میپرند
تنهایی ام را بغل کرده ام ..
سخت است بفهمی آدم ها گناه نکرده اند که با تو احساس رفاقت میکنند
مشکل از درون توست که گاهی حوصله ی خود بودن نداری..
در خودت شعر میخوانی که جرات بلند سکوت کردن را نداری
در خودت کنار می آیی که جرات بر هم زدن نظم عمومی ِ این رخوت را نداری
در خودت میجنگی که باور کنی دنیا میگذرد
اما در درونت روی حرفت / مثل سنگ ایستاده ای
سخت است باور کنی این نیز میگذرد
و از دورن تشویش بگیری این همه گذشت و باز درگیر ِ گذشتنی
سخت است باور کنی آدم ها به سادگی با هم دوست میشوند ...
و به سادگی از هم می گذرند.../
وقتی همه جا برفه و یخه، سر خوردن یه بهونه است تا دستهایی را که “دوستش داری” محکمتر بگیری…
دلم گرفته است ...نه اینکه کسی کاری کرده باشد نه ...
من آنقدر آدم گریز شده ام که کسی کارش به اطراف من هم نمی رسد
دلم گرفته است که آنچه هستم را دوست دارم و آنچه هستند را میپذیرم
و آنچه هستم را نمی فهمند و دنیا هم به رویش نمی آورد این تناقض را
پرم از رفت و آمد انسان هایی که گمشده ای دارند و آدم به آدم نشانی اش را میگیرند
چقدر فرق دارم ..با دستهایی که عاشقانه میگیرند ...
با سیگار هایی که مشترک میکشند
با حرف هایی که از سر وجود ِ دیگری / در هم میپرند
تنهایی ام را بغل کرده ام ..
سخت است بفهمی آدم ها گناه نکرده اند که با تو احساس رفاقت میکنند
مشکل از درون توست که گاهی حوصله ی خود بودن نداری..
در خودت شعر میخوانی که جرات بلند سکوت کردن را نداری
در خودت کنار می آیی که جرات بر هم زدن نظم عمومی ِ این رخوت را نداری
در خودت میجنگی که باور کنی دنیا میگذرد
اما در درونت روی حرفت / مثل سنگ ایستاده ای
سخت است باور کنی این نیز میگذرد
و از دورن تشویش بگیری این همه گذشت و باز درگیر ِ گذشتنی
سخت است باور کنی آدم ها به سادگی با هم دوست میشوند ...
و به سادگی از هم می گذرند.../
وقتی میتونی ادعا کنی که :
" همه جا رو مث کف دستم مشناسم"
که همچین دستهایی هم داشته باشی ...
بند ِ دل ِ من
به لبخندهای تو بند است
برای دوست داشتنت اما
لبخندهایت را نه
دلت را لازم دارم!
از شعبده باز هم کاری ساخته نیست
گیرم طناب بکشد از دل من تا دل تو
گیرم با دستهایی به پهلو باز
که معلوم نیست برای حفظ تعادل است
یا برای بغل کردن تو
تمام طناب را راه بروم و نیفتم
یا گیرم این لبخند لعنتی ات
سوژه ی معروف ترین نقاش قرن بعد شود
با این ها
چیزی از قد تنهایی های من
آب نمی رود عزیزم
و هنوز
شب ها
روی شعرها غلت می زنم !
از : مهدیه لطیفی