دلتنگ شده ام برای حس های گذشته ام
برای حال خوب و بد گذشته ام
برای بی قراری ها و نگرانی هایم
برای دعواهایم
برای عاشق بودنم
برای لحظه شماری هایم
و برای رابطه ای که فقط برای غرور بی جای من از دست رفت...
نمی دانم
نمیدانم چرا گاهی یا بهتر بگویم همیشه
تصمیمات ناگهانی و بدون فکر میگیرم
که بعد از آن پشیمان میشوم برای
چیزهایی که با آن تصمیم از دست میدهم
برای عشقی که از دست داده ام
احساسی که از دست داده ام
قلبی که برای من بود و از دست داده ام
سخت پشیمانم
دلتنگم برای قلب مهربانی که خانه ام شده بود
خانه ی بی قراری ها و دلتنگی ها و حال بدم
برای مهربانی هایش
بچه بازی هایش
قلب پاک و صافش
دلتنگم
میدانم که دیگر آن احساس ها هیچ وقت بر نمیگردند
و نمیدانم چگونه باید با این قلب بی قرار و آشفته ام بسازم
قلبم پرشده از حسرت و غم
وقتی با شاد ترین آهنگ هاهم بغض راه گلویم را میگیرد
فکر میکردم میتوانم فراموشش کنم
فکر میکردم یک نفر دیگر میتواند جایش را برایم پر کند اما

میگن هیچ عشقی تو دنیا مثل عشق اولین نیست میگذره یه عمری اما از خیالت رفتنی نیست...