تو افسردگی دقایقی وجود داره که مطمئن نیستی بتونی به لحظه بعد برسی. نمیدونم چطور بگم که کلیشه نشه. لحظاتی که مطمئنی دقیقه بعد رو با این حد از خلا و فروپاشی نباید ببینی، منطقی نیست که ببینی، اما میبینی. میبینی و باز درد میکشی.
و نمیتونم بگم چقدر تجربه این لحظات سهمگینه.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی دقایق
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
این خصلت آدمیزاد است، تغییر میکند! یکزمانی خودت را به آب و آتش میزدی تا فرصتی پیدا کنی و دقایق و ساعاتی را با کسی که دوستترش داری، حرف بزنی و به خیال خودت که آرامتر شوی. یک زمانی هم پر از فرصتهای خالی شدهای و ترجیح میدهی بنشینی، برای خودت چای بریزی و به صدای سکوت خانه و رفت و آمدهای ضعیف خیابان گوش کنی.
گاهی دلت میخواهد هیچکسی را نبینی و با هیچکسی در رابطه با هیچ موضوع بااهمیت یا فاقد اهمیتی حرف نزنی و تنها، دور افتاده و بیخبر باشی و به دور از نگاهها و حرفها و قضاوتها، زخمهای خودت را ببندی و خودت را برای ادامهی نبردهای جهانت، آماده کنی.
#نرگس_صرافیان
چه سالها، چه روزها، دقایق و ساعات، چه شبها نِشَسته، خَمیِده، دَست بَر زانو، گفتیم دیگر نمیتوان ادامه داد و ادامه میدهیم همچنان! به قول بوکوفسکی"ما برای ادامه دادن هیچ کسی را نداریم،جز خودمان و همین کافی است...!"
|مهرداد|
. .
هنگام انتخاب توست
اگر خواستی بمان !
این آخرین دقایقیست که
میخواهمت هنوز ...
#افشین_یداللهی
لیوانی چای ریخته بودم و منتظر بودم خنک شود. ناگهان نگاهم به مورچه ای افتاد که روی لبه ی لیوان دور میزد. نظرم را به خودش جلب کرد. دقایقی به آن خیره ماندم و نکته ی جالب اینجا بود که این مورچه ی زبان بسته ده ها بار دایره ی کوچک لبه ی لیوان را دور زد. هر از گاهی می ایستاد و دو طرفش را نگاه میکرد. یک طرفش چای جوشان و طرفی دیگر ارتفاع. از هردو میترسید به همین خاطر همان دایره را مدام دور میزد. او قابلیت های خود را نمیشناخت. نمیدانست ارتفاع برای او مفهومی ندارد به همین خاطر در جا میزد. مسیری طولانی و بی پایان را طی میکرد ولی همانجایی بود که بود.
یاد بیتی از شعری افتادم که میگفت " سالها ره میرویم و در مسیر ، همچنان در منزل اول اسیر"
ما انسان ها نیز اگر قابلیت های خود را میشناختیم و آنرا باور میکردیم هیچگاه دور خود نمیچرخیدیم. هیچگاه درجا نمیزدیم
قهوه بنوشید!
موسیقی گوش دهید؛
و دقایقی به هیچ چیز فکر نکنید
شاید زندگی همین باشد.
.
برای دقایقی چشمانت را ببند و تصور کن پیر شده ای،
و تنها میخواهی بازگردی و فارغ از آلام و آرزوها زندگی کنی.
بعد از چشم گشودن شاهد معجزه خواهی بود.
زندگی سفری است از خود به خود.
#بودا
.
قهوه بنوشید
موسیقی گوش دهید
و دقایقی به هیچ چیز فکر نکنید
شاید زندگی فقط همین باشد...
نوشته ها و موسیقی های خاص و متفاوت در
○
ریزش شدید قیمت طلا خودرو و دلار از دقایقی پیش همه مردم رو شوکه کرد..
همین حالا
تو این دقایق تنهایی
هیچی نباشه فقط آغوش پر عطرِ خودش باشه...
.