تنهایی کافه و سینما رفتن و همه میتونن دلاور
تنها دکتر و بیمارستان نرفتی بفهمی با خودت چند چندی 🤌.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی دلاور
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
بعضیام هستن که به همه میگن دوستت دارم حالا هرکدوم که گرفت
خدا قوت دلاور :))
•
. ..
بعد از حادثه کنسرت منچستر
قدردان مردانی باشید که با دشمن در لانه اش می جنگند
تا در خانه تان
برنامه کنسرتتان بهم نخورد...
اگر چه
بماند که
غربت این دلاور مردان تا اندازه ایست که در خانه ی خود هم
با برچسب تندرو و خشونت طلب از آنها پذیرایی میشود ...
پ ن :
" دَمِ همه شیر بچه های باغیرت مرتضی علی گـرم "
بعد از حادثه کنسرت منچستر
قدردان مردانی باشید که با دشمن در لانه اش می جنگند
تا در خانه تان
برنامه کنسرتتان بهم نخورد...
اگر چه
بماند که
غربت این دلاور مردان تا اندازه ایست که در خانه ی خود هم
با برچسب تندرو و خشونت طلب از آنها پذیرایی میشود ...
پ ن :
" دَمِ همه شیر بچه های باغیرت مرتضی علی گـرم "
وجدان کاری فقط صنعت بستهبندی...
چنان با وجدان بسته رو میبنده که با دندون هم نمیشه وا کرد :/
خسته نباشی دلاور، خدا قوت پهلوان :|
دفاع مقدس، نام آشناترین واژه در قاموس حماسه های عزت آفرین ایران است که خاطرات دلاوری های آن، در تاریخ شکوهمند این دیار به یادگار خواهد ماند.
زیباترین فصل این فرهنگ، خالقان این حماهس عظیم اند که با صلابت اراده و نور ایمان، رهنورد راه مقدّسی شدند که پاداش آن، جاودانگی و بقا بود.
هفته دفاع مقدس گرامی باد
ظرف های ظهر را شسته ام..
چای هم دم کشیده...
شام حاضر است...
تو فقط چروک درد را اطو بزن!
"مرتضی دلاوری"
جانبازان شیمیایی ما، گمنام ترین و سربلند ترین قهرمانان جبهه های دفاع مقدس هستند.
آنها هر روز، زندگی در میان شعله های آتش را تجربه می کنند.
داستان نشستن شیخ الانبیاء حضرت ابراهیم(ع) در دل آتش حکایت همین جانبازان ماست
که از نسل معنوی همان پیامبر آتش نشینند.
جانبازان دلاور ما در هر جبهه ای از جبهه های مقدس ردپایی از خود گذاشته اند
که آثار آنها را در تمامی جبهه های غرب و جنوب می توان دید.
آنها گاه در لابلای کوه های سر به فلک کشیده کردستان به جست وجو و دفاع مشغول می شدند
و گاه در میان امواج خروشان کارون و اروند، در پی دیار دلدار، تن به طوفان دریا سپرده اند،
که حکایت شان یک تاریخ حادثه را در برابر ما آشکار می کند.
اگر چه بسیاری از مجاهدان این دیار، پاداش شجاعتشان را از خدای سبحان گرفته اند
و به مقام عظمای شهادت نایل آمدند، اما اگر به دقت به جاده زندگی نگاه کنیم،
سوارانی را می بینیم که همچنان چالاک و چابک به سمت نور در حرکتند
و بیرق فتح و پیروزی و نوید ظهور مولایمان را در دست پرقوتشان به اهتراز در آورده اند.
یوسف رحیمی
مولای جوان بگو که پیری سخت است
بر مردم بی وفا امیری سخت است
خون شد جگر صبر میان کوچه
در اوج دلاوری اسیری سخت است
***
اشک تو به گِل نشانده نوحی را که ...
بی صبر نموده با شکوهی را که ...
سنگینی بار شیشۀ خُرد شده
در کوچه شکسته پشت کوهی را که ...
***
از آن دل درد مند گفتم اما ...
از طعنه و نیش خند گفتم اما ...
می خواستم از غربت تو دم بزنم
از شیر درون بند گفتم اما ...
***
خون می چکد از نگاه پُر ابر علی
این خاک غریب می شود قبر علی
در معرکه های خندق و خیبر، نه
در کوچه ببین حماسۀ صبر علی
***
چشمی به خروشانی مرداب نداشت
امید به همراهی اصحاب نداشت
با پهلوی مجروح به مسجد آمد
او دیدن دست بسته را تاب نداشت
***
آن روز مدینه گورِ انسان می شد
با خاک تمام شهر یکسان می شد
آن فاطمه ای که بانی افلاک است
یک موی سرش اگر پریشان می شد