ببخشید من الان دقیقا نمی‌تونم بفهمم واقعا ساید دلقکیم زده بالا یا مکانیزم دفاعیه.

شده ام هیتلری که شاعر بود !
بس که اطراف من ، تناقض هست
چون عزادارِ مست ، می خندم !
بس که در حالِ من ، تعارض هست
خواستم تا کمی نفس بکشم ؛
در هوایی که سخت ، مسموم است
خواستم تا که شاد باشم در ؛
خانه ای که نشاط ، مذموم است
قول دادم که کوچ خواهم کرد
در قفس بودم و نمی دیدم !
تا به خود آمدم که ویرانم ؛
چاره ای چون نبود ؛ خندیدم ...
گاه همچون فرشته آرام و
گاه مانند یک دراکولا ...
دلقکی گشته ام برایِ خودم
دلقکی با کت و کلاه و عصا ...
باید از خاکِ خویش برخیزم
همچو ققنوس اوجِ ویرانی
قصه آغاز تازه می خواهد !
از دلِ مغز های زندانی ...
‌
نرگس صرافیان طوفان

چه فرقی می کند…
در سیرک یا در خانه ؟!
خنده ات که تلخ باشد،
دلت کــه خون باشد،
تو هم دلقکی..!

چه فرقی می کند…
در سیرک یا در خانه؟!
خنده ات که تلخ باشد،
دلت که خون باشد،
تو هم دلقکی..!

کل خاندانمون نشسته بودن داییم بهم گفت تو خیلی دلقکی باید بجای میمون تو رو میفرستادند فضا ،
منم یکم اندیشه کردم و گفتم : حلال زاده به داییش میره ! یه سکوته خاصی همجارو گرفت اون لحظه !!!

چه فرقی می کند در سیرک یا در خانه ؟خنده ات که تلخ باشد ، دلت کــه خون باشد ، تو هم دلقکی..

چه فرقی میکند ، که در سیرک باشی یا در خانه :

خنده ات که زورکی باشد ، دلت که خون باشد،

تو هم دلقکی ...!