✿ کپشن خاص ✿
امروز صبح قبل از بیرون آمدن از رختخواب و بعد از خوابی بسیار ناآرام،
آنقدر افسرده بودم که از فرط افسردگی دلم میخواست خودم را از پنجره، نه اینکه پرت کنم (چون برای حالتی که من داشتم زیادی دلیرانه به حساب میآمد)
بلکه پایین بیاندازم...!
#فرانتس_کافکا
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی دلیرانه
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
✿ کپشن خاص ✿
امروز صبح قبل از بیرون آمدن از رختخواب
و بعد از خوابی بسیار نا آرام،
آنقدر افسرده بودم که از فرط افسردگی،
دلم میخواست خودم را از پنجره،
نه این که پرت کنم ( چون برای حالتی که من داشتم زیادی دلیرانه به حساب میآمد )
بلکه پایین بیاندازم ...!
#فرانتس_کافکا
...بعد نگاهی به فلورنتینو آریثا انداخت،
به آن اقتدار شکست ناپذیرش،
به آن عشق دلیرانه اش.
عاقبت به این نتیجه رسید که این زندگی است که جاودانه است، نه مرگ.
از او پرسید:"ولی شما فکر می کنید که ما تا چه مدت می توانیم به این آمد و رفت ادامه بدهیم؟"
فلورنتینو آریثا جواب سوال را آماده داشت. پنجاه و سه سال و هفت ماه و یازده روز و شب بود که آماده داشت.
گفت:"تا آخر عمر."
عشق در زمان وبا
گابریل گارسیا مارکز
می شد همه ی شب های شب، نخوابد توی بستر پیامبر
می شد جانش را سپر بلای رسول نکند؛ فقط یکی از آیه های قرآن کم می شد؛
" وَ مِن النّاس مَن یَشری نَفسه ابتغاء مَرضات الله"
می شد توی رکوع، انگشترش را به آن فقیر انفاق نکند. فقط شاید یکی از آیه های قرآن نازل نمیشد؛
"اِنَّما ولیُّکُمُ الله... وَ یؤتونَ الزَّکوة وَ هُم راکِعون "
می شد این قدر عزیز نباشد برای پیامبر؛ که قرآن نگوید "اَنفُسنا" که همه نگویند "اَنفُسنا"ی ماجرای مباهله، علی بود؛ جانِ پیامبر
می شد با همسرش، با بچه هاش، آن سه روز، آن سه روز افطارشان را به مسکین و یتیم و اسیر ندهند، فقط قرآن دیگر "هَل اَتی" نداشت
می شد آنقدر شجاعانه و دلیرانه نجنگد که قرآن حتی به ضربه سمّ اسبش قسم بخورد:
"وَ العادیات ضَبحاً.فَالموریاتِ قَدحاً"
می شد باب مدینه ی علم نبوی نباشد که دوست و دشمن بگویند: "مَن عِندَه عِلمُ الکِتاب" علی ست
می شد این قدر ولایتش مهم نباشد که توی حج آخر آیه بیاید:
"بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّک وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَه".
که دست عزیزی دستش را بالا ببرد و بگوید: "مَن کُنتُ مَولاه فَهذا علیٌّ مَولاه"
که خدا جبرئیل را دوباره روانه کند: "اَلیومَ اَکمَلتُ لَکُم دینکُم وَ اَتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتی"
می شد؟!
می شد اگر او "علی بن ابی طالب" نبود؛
خبر بزرگ؛ نبأ عظیم
مردی که اگر نمی آمد، اقلّش سیصد تا از آیه های قرآن کم می شد.
مریم روستا
تو را داشتن
یک عمر عاشقت ماندن
شهامت جنگیدن می خواهد
مثل سربازی که به خاطر خاک میهنش
دلیرانه می جنگد ...
فاتحانه می میرد ...