حس خوب فقط وقتی میبینیش سر کنی تو گردنش و دمادم بو بکشی
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی دمادم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
مینای دلم سنگ صبور دگری داشت
گر با خطِ ابروی کمانی شرری داشت
دریای غمت گوهر دُردانه نشان داد
این بحر گرانْ موج، عجب درد سری داشت
ما گمشدهی وادی حیرتزدهگانیم
ای کاش سفرهای دلم راهبری داشت
هر ناله و فریاد که درگاه تو کردیم
انگار نه انگار که آتش اثری داشت
بیگانه دلم را شکند هیچ غمی نیست
از دوست بپرسید: "چرا او تبری داشت"
بر بام بلندت بزدم جارِ دمادم
یک پله اگر نردهی ما بیشتری داشت
غوغای دو عالم بشدم از سر مستی
گر جامِ می عمر و زمان، مختصری داشت
حرفهایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود نمیگوییم..
و حرفهایی هست برای نگفتن، حرفهایی که هرگز سر به ابتذال
گفتن فرود نمیآورند.
حرف های شگفت، زیبا و اهورایی همینهایند و سرمایه ماورایی هرکس
به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد،
حرفهای بیتاب و طاقتفرسا، که همچون زبانههای بیقرار آتشاند و
کلماتش هر یک انفجاری را به بند کشیدهاند؛
کلماتی که پارههای بودن آدمیاند.
اینان هماره در جستجوی مخاطب خویشند، اگر یافتند، یافته میشوند و
در صمیم وجدان او آرام میگیرند..
و اگر مخاطب خویش را نیافتند، نیستند..
و اگر او را گم کردند، روح را از درون به آتش میکشند و دمادم،
حریقهای دهشتناک عذاب بر میافروزند.
(دکتر علی شریعتی)
یادتان هست نوشتم که دعا میخواندم/ داشتم کنج حرم جامعه را میخواندم
از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد/ محکمات کلمات تو مسلمانم کرد
کلماتی که همه بال و پر پرواز است/ مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است
کلماتی که پر از رایحه غار حراست/ خط به خط جامعه آیینه قرآن خداست
عقل از درک تو لبریز تحیر شده است/ لب به لب کاسه ظرفیت من پر شده است
همه عمر دمادم نسرودیم از تو/ قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو
من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم/ عرق شرم به پیشانی دفتر دارم
شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو/ فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو
دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد/ شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد
بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم/ رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم
تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران/ دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران
من زمین گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست/ کلماتم کلماتیست حقیر ای باران
یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود/ یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران
نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم/ مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران
آه ای صبور قافله ی غم سفر بخیر
راوی روضه های محرم سفربخیر
خلوت نشین نیمه شب ندبه هایاشک
دلگیر بغض های دمادم سفربخیر....
یکسال ونیم غربت و دلتنگی وفراق
یکسال ونیم گریه ی نم نم سفربخیر
ای شاهد مراثی گودالقتلگاه
ای وارث مصیبت اعظم سفربخیر
بغض غریب خاطره های کبودِشام
امن یجیب کوچه ی ماتمسفربخیر
روی کبود ونیلی وآشفته یفراق
موی سپیدو خاکی و درهمسفربخیر
زلفی بخون نشسته سرِنیزه هارهاست
بانو به زیر سایه ی پرچم سفربخیر
گرید به حالم ، کوه و در و دشت از این جدایی
می نالد از غم ، این دل دمادم فردا کجایی
سفر به خیر ؛ سفر به خیر ؛ مسافر من
گریه نکن ؛ گریه نکن ؛ به خاطر من
باران می بارد امشب، دلم غم دارد امشب
آرام جان خسته ، ره می سپارد امشب
در نگاهت مانده چشمم، شاید از فکر سفر برگردی امشب
از تو دارم یادگاری، سردی این بوسه را پیوسته بر لب
قطره قطره اشک چشمم ، میچکد با نم نم باران به دامن
بسته ای بار سفر را با تو ای عاشق ترین، بد کرده ام من
رنگ چشمت رنگ دریا ؛ سینه ی من دشت غمها
یادم آید زیر باران با تو بودم ؛ با تو تنها
باران می بارد امشب ، تو رو کم دارم امشب
آرام جان خسته ، ره می سپارد امشب
این کلام آخرینت ، برده میل زندگی را از سر من
گفته ای شاید بیایی از سفر، اما نمیشه باور من
رفتنت را کرده باور، التماسم را ببین دراین نگاهم
زیر باران گریه کردم ، بلکه باران شوید از جانم گناهم
این کلام آخرینت ؛ برده میل زندگی را از سر من
گفته ای شاید بیایی از سفر ، اما نمیشه باور من