............
...
.
بعضی آدمها دنیارو زیبامیکنند
آدمایی که هروقت ازشون بپرسی چطوری؟
میگن با تو حاااالم عاااالیه!!!
وقتی بهشون زنگ میزنی وبیدارشون میکنی !
میگن بیداربودم !!!
یا میگن خوب شد زنگ زدی...
وقتی میبینن یه گنجشک داره رو زمین غذا میخوره راهشون روکج میکنن که اون نپره...
اگه یخم بزنن،دستتو ول نمیکنن بزارن تو جیبشون...
آدم هایی که با صد تا غصه تو دلشون بازم صبورانه پای درد دلات می شینن !
همینها هستند که دنیارا جای بهتری میکنند
آدمهایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان میشوی، رو برنمیگردانند لبخند میزنند و هنوز نگاه میکنند...
دوستهایی که بدون مناسبت کادو میخرند و میگویند این شال پشت ویترین انگارمال توبود...
یا گاهی دفتر یادداشتی، کتابی...
آدمهایی که از سرچهارراه، نرگس نوبرانه میخرندو باگل میروند خانه,
آدمهای پیامکهای آخرشب،
که یادشان نمیرودگاهی قبل ازخواب؛
به دوستانشان یادآوری کنندکه چه عزیزند...
آدمهای پیامکهای پُرمهر بی بهانه،
حتی اگربا آنها بدخلقی و بیحوصلگی کرده باشی...
کسانیکه غم هیچکس راتاب نمیاورند و تو رابه خاطرخودت میخواهند.
آدم هایی که پیششان میتوانی لبریز از خودت باشی
.
...
............
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی دوستانشان
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
بعضی آدمها دنیارو زیبامیکنند
آدمایی که هروقت ازشون بپرسی چطوری؟
میگن با تو حاااالم عاااالیه!!!
وقتی بهشون زنگ میزنی وبیدارشون میکنی !
میگن بیداربودم !!!
یا میگن خوب شد زنگ زدی...
وقتی میبینن یه گنجشک داره رو زمین غذا میخوره راهشون روکج میکنن که اون نپره...
اگه یخم بزنن،دستتو ول نمیکنن بزارن تو جیبشون...
آدم هایی که با صد تا غصه تو دلشون بازم صبورانه پای درد دلات می شینن !
همینها هستند که دنیارا جای بهتری میکنند
آدمهایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان میشوی، رو برنمیگردانند لبخند میزنند و هنوز نگاه میکنند...
دوستهایی که بدون مناسبت کادو میخرند و میگویند این شال پشت ویترین انگارمال توبود...
یا گاهی دفتر یادداشتی، کتابی...
آدمهایی که از سرچهارراه، نرگس نوبرانه میخرندو باگل میروند خانه,
آدمهای پیامکهای آخرشب،
که یادشان نمیرودگاهی قبل ازخواب؛
به دوستانشان یادآوری کنندکه چه عزیزند...
آدمهای پیامکهای پُرمهر بی بهانه،
حتی اگربا آنها بدخلقی و بیحوصلگی کرده باشی...
کسانیکه غم هیچکس راتاب نمیاورند و تو رابه خاطرخودت میخواهند.
آدم هایی که پیششان میتوانی لبریز از خودت باشی.
زندگیتون پر از این
آدم های امن قشنگ
و دوست های عزیز و دوست داشتنی
............
...
.
بعضی آدمها دنیارو زیبامیکنند
آدمایی که هروقت ازشون بپرسی چطوری؟
میگن با تو حاااالم عاااالیه!!!
وقتی بهشون زنگ میزنی وبیدارشون میکنی !
میگن بیداربودم !!!
یا میگن خوب شد زنگ زدی...
وقتی میبینن یه گنجشک داره رو زمین غذا میخوره راهشون روکج میکنن که اون نپره...
اگه یخم بزنن،دستتو ول نمیکنن بزارن تو جیبشون...
آدم هایی که با صد تا غصه تو دلشون بازم صبورانه پای درد دلات می شینن !
همینها هستند که دنیارا جای بهتری میکنند
آدمهایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان میشوی، رو برنمیگردانند لبخند میزنند و هنوز نگاه میکنند...
دوستهایی که بدون مناسبت کادو میخرند و میگویند این شال پشت ویترین انگارمال توبود...
یا گاهی دفتر یادداشتی، کتابی...
آدمهایی که از سرچهارراه، نرگس نوبرانه میخرندو باگل میروند خانه,
آدمهای پیامکهای آخرشب،
که یادشان نمیرودگاهی قبل ازخواب؛
به دوستانشان یادآوری کنندکه چه عزیزند...
آدمهای پیامکهای پُرمهر بی بهانه،
حتی اگربا آنها بدخلقی و بیحوصلگی کرده باشی...
کسانیکه غم هیچکس راتاب نمیاورند و تو رابه خاطرخودت میخواهند.
آدم هایی که پیششان میتوانی لبریز از خودت باشی
.
...
............
بعضی آدمها دنیارو زیبامیکنند
آدمایی که هروقت ازشون بپرسی چطوری؟
میگن با تو حاااالم عاااالیه!!!
وقتی بهشون زنگ میزنی وبیدارشون میکنی !
میگن بیداربودم !!!
یا میگن خوب شد زنگ زدی...
وقتی میبینن یه گنجشک داره رو زمین غذا میخوره راهشون روکج میکنن که اون نپره...
اگه یخم بزنن،دستتو ول نمیکنن بزارن تو جیبشون...
آدم هایی که با صد تا غصه تو دلشون بازم صبورانه پای درد دلات می شینن !
همینها هستند که دنیارا جای بهتری میکنند
آدمهایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان میشوی، رو برنمیگردانند لبخند میزنند و هنوز نگاه میکنند...
دوستهایی که بدون مناسبت کادو میخرند و میگویند این شال پشت ویترین انگارمال توبود...
یا گاهی دفتر یادداشتی، کتابی...
آدمهایی که از سرچهارراه، نرگس نوبرانه میخرندو باگل میروند خانه,
آدمهای پیامکهای آخرشب،
که یادشان نمیرودگاهی قبل ازخواب؛
به دوستانشان یادآوری کنندکه چه عزیزند...
آدمهای پیامکهای پُرمهر بی بهانه،
حتی اگربا آنها بدخلقی و بیحوصلگی کرده باشی...
کسانیکه غم هیچکس راتاب نمیاورند و تو رابه خاطرخودت میخواهند.
آدم هایی که پیششان میتوانی لبریز از خودت باشی.
زندگیتون پر از این
آدم های امن قشنگ
و دوست های عزیز و دوست داشتنی
کوهنوردان کوه های آلپ با رسیدن به نیمه ی راه ، در استراحتگاهی در آنجا استراحت می کنند.
آنان اگر صبح زود کوه نوردی را شروع کنند ، موقع ناهار به همان استراحتگاه می رسند.
صاحب آن استراحتگاه طی سالیان متوجه شده که اتفاق جالبی رخ می دهد :
وقتی کوه نوردان وارد استراحتگاه می شوند و گرمای آتش را حس می کنند و بوی غذا به مشامشان می رسد ، برخی از آنان وسوسه می شوند و به همراهان خود می گویند: " می دانی فکر کنم بهتر است همین جا منتظر بمانم و شما به قله بروید و برگردید. وقتی برگشتید با هم پایین می رویم."
وقتی کنار آتش می نشینند و آواز می خوانند ، جرقه ای از خشنودی آنان را فرا می گیرد.
در همین هنگام بقیه ی گروه لباس هایشان را می پوشند و مسیر خود را به سوی قله ادامه می دهند.
در ساعت بعد فضای شادی بخشی کنار آتش وجوددارد و اوقات خوبی را در مامن آرام خانه کوچک سپری می کنند. اما حدودا سه ساعت بعد ، آرام می شوند و به سمت پنجره می روند و به بالای کوه می نگرند و در سکوت به دوستانشان که در حال بالا رفتن از قله هستند ، نگاه می کنند.
جوّ موجود در استراحتگاه از شادی و لذت به سکوت مرگبار و غم انگیز مراسم تشییع جنازه تبدیل می شود.
متوجه می شوند که دوستانشان بهای رسیدن به قله را پرداخته اند.
چه اتفاقی افتاد؟
راحتی موقت پناهگاه باعث از دست دادن باور آنها به هدفشان شد.
این ، برای هر یک از ما نیز ممکن است اتفاق بیفتد.
آیا در زندگی ما پناهگاه هایی وجود دارد که مانع رسیدن به قله و از دست دادن هدفمان شود؟
زندگی از دو قسمت تشکیل شده است: قله ها و پناهگاه ها.
در پناهگاه امنیت و آسایش وجود دارد ، خطری جان شما را تهدید نمی کند ، اما برای تجربه ناب زندگی و صعود کردن و قرار گرفتن در اوج ، باید با چالش قله رو به رو شد و بر آن غلبه کرد.
آدمهای خوب همیشه اول داستان لبخند به لب دارند
در عمیق ترین فکرهایشان ، آنجا که دست هیچکس نمیرسد تا از دریای افکارشان بیرونشان بکشد ،باز حواسشان به دوستشان هست که دلش نگیرد
همان هایی که برای بچهای که با دقت از پشت پنجره ماشین بهشان زل زده شکلک در میاورند
آدمهایی که اشکشان دربیاید اشک در نمیاورند
خوبها وقتی ازشان تعریف میشود متواضعانه تبسم میکنند
در همه حال حالتان را جویایند و به یادتان هستند ،حتی اگر وقتی که خطاب کنیدشان : "چطوری بی مرام " باز لبخند مهربانانه شان را میزنند و میگویند "کوتاهی از ماست ، حالا اصل حالت چطوره با مرام ؟"
آدمهایی که فدایی شدند برای کس ها و ناکسها
دوست و دشمن فرقی نمیکند
مهربانی در بند بند وجودشان میجوشد
همان ها که لقمه ای اگر هست کوچکترینش سهم خودشان میشود و به هنگام گذر از جایی که پرنده ای در حال غذا خوردن است مسیرشان را کج میکنند که یه وقت نپرد ..
همان ها که پیرمرد دست فروشی را میبینند ،بغض میکنند
انها که دوست دارند زودتر از پدر و مادر و عزیزان خود بمیرند نکند که داغِ آنها را ببینند
همان ها که حسادت را بلد نیستند و وقتی خبرِ خوش برای دوستانشان میشوند اشک شوق در چشمهایشان حلقه میزند
آدمهای خوب متهم میشوند به بدی ، به شورش را در آوردن
ندانستم که چون خوبند، بدند
یا چون از خوبی شورش را درآورند ، بد شدند
اما هرچه که هست
نابند ، کماند
همان ها که آخر داستان ، وقتی ترک میشوند با وجود شکستهشدهشان
با اینکه مقصر نیستند
عذر خواهی میکنند و میگویند ببخش اگر حتی مهربانیم اذیتت میکرد ، دست خودم نبود، لبخند معرکه ات همیشگی ..
آدم های خوب
اول داستان محکومند به مرموزی بابت خنده ها و تبسمهاشان
و آخرش خوبی هایشان رنگ دیوانگی به خود میگیرد و با حرف های این و آنی که میگویند : "خلی به قرآن " "انقدر خوب نباش" میمیرند...
قدیمی ها ندانستند
خدا آدمهای خوب را زود نمیبرد
ما آدمهای خوب را زود میکشیم...
مردي با اسب و سگش درجادهاي راه ميرفتند.
هنگام عبوراز كنار درخت عظيمي، صاعقهاي فرود آمد وآنها را كشت. اما مرد نفهميد كه ديگر اين دنيا را ترك كرده است و همچنان با دوجانورش پيش رفت.
گاهي مدتها طول ميكشد تا مردهها به شرايط جديد خودشان پي ببرند.پياده روي درازي بود، تپه بلندي بود، آفتاب تندي بود، عرق مي ريختند و به شدت تشنه بودند. در يك پيچ جاده دروازه تمام مرمري عظيمي ديدند كه به ميداني باسنگفرش طلا باز ميشد و در وسط آن چشمهاي بود كه آب زلالي از آن جاري بود. رهگذر رو به مرد دروازه بان كرد و گفت: "روز بخير، اينجا كجاست كه اينقدر قشنگ است؟"
دروازهبان: "روز به خير، اينجا بهشت است."
- "چه خوب كه به بهشت رسيديم، خيلي تشنهايم."
دروازه بان به چشمه اشاره كرد و گفت: "ميتوانيد وارد شويد و هر چه قدر دلتان ميخواهد بوشيد."
- اسب و سگم هم تشنهاند.
نگهبان:" واقعأ متأسفم . ورود حيوانات به بهشت ممنوع است."
مرد خيلي نااميد شد، چون خيلي تشنه بود، اما حاضر نبود تنهايي آب بنوشد. ازنگهبان تشكر كرد و به راهش ادامه داد. پس از اينكه مدت درازي از تپه بالا رفتند،به مزرعهاي رسيدند. راه ورود به اين مزرعه، دروازهاي قديمي بود كه به يك جاده خاكي با درختاني در دو طرفش باز ميشد. مردي در زير سايه درختها دراز كشيده بود وصورتش را با كلاهي پوشانده بود، احتمالأ خوابيده بود.
مسافر گفت: " روز بخير!"
مرد با سرش جواب داد.
- ما خيلي تشنهايم . من، اسبم و سگم.
مرد به جايي اشاره كرد و گفت: ميان آن سنگها چشمهاي است. هرقدر كه ميخواهيدبنوشيد.
مرد، اسب و سگ به كنار چشمه رفتند و تشنگيشان را فرو نشاندند.
مسافر از مرد تشكر كرد. مرد گفت: هر وقت كه دوست داشتيد، ميتوانيدبرگرديد.
مسافر پرسيد: فقط ميخواهم بدانم نام اينجا چيست؟
- بهشت
- بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمري هم گفت آنجا بهشت است!
- آنجا بهشت نيست، دوزخ است.
مسافر حيران ماند:" بايد جلوي ديگران را بگيريد تا از نام شما استفاده نكنند! اين اطلاعات غلط باعث سردرگمي زيادي ميشود! "
-كاملأ برعكس؛ در حقيقت لطف بزرگي به ما ميكنند. چون تمام آنهايي كه حاضرندبهترين دوستانشان را ترك كنند، همانجا ميمانند...
آدم هايي هستن که هروقت ازشون بپرسي چطوري؟ مي گن خوبم..
وقتي مي بينن يه گنجشک داره رو زمين دنبال غذا مي گرده,
راهشون رو کج مي کنن از يه طرف ديگه مي رن که اون نپره...
اگه يخ ام بزنن, دستتو ول نمي کنن بزارن تو جيبشون...
آدمايي که از بغل کردن بيشتر آرامش مي گيرن تا از چيز ديگه
همونايين که براتون حاضرن هرکاري بکنن
اينا فرشتن...
تو رو خدا, اذيتشون نکنين...
تنهاشون نزارين , داغون مي شن !
همينها هستند که دنيا را جاي بهتري مي کنند
مثل آن راننده تاکسياي که حتي اگر در ماشينش را محکم ببندي بلند مي گويد: روز خوبي داشته باشي.
آدمهايي که حواسشان به بچه هاي خسته ي توي مترو هست، بهشان جا مي دهند، گاهي بغلشان مي کنند
دوست هايي که بدون مناسبت کادو مي خرند،... مثلا مي گويند اين شال پشت ويترين انگار مال تو بود. يا گاهي دفتريادداشتي، نشان کتابي، پيکسلي.
آدمهايي که از سر چهار راه، نرگس نوبرانه مي خرند و با گل مي روند خانه.
آدمهاي پيامکهاي آخر شب، که يادشان نمي رود گاهي قبل از خواب، به دوستانشان يادآوري کنند که چه عزيزند، آدمهاي پيامکهاي پُر مهر بي بهانه، حتي اگر با آن ها بدخلقي و بي حوصلگي کرده باشي.
آدمهايي که اگر توي کلاس تازه وارد باشي، زود صندلي کنارشان را با لبخند تعارف مي کنند که غريبگي نکني.
آدمهايي که خنده را از دنيا دريغ نمي کنند، توي پياده رو بستني چوبي ليس مي زنند و روي جدول لي لي مي کنند.
همينها هستند که دنيا را جاي بهتري مي کنند براي زندگي کردن
وقتي بهشون زنگ ميزني حتي وقتي که تازه خوابيدن با خوشرويي جواب ميدنو ميگن خوب شد زنگ زدي بايد بلند ميشدم
وقتي يه بچه ميبينن سرشار از شورو شوق ميشن و باهاش شروع به بازي کردن ميشن
تو حموم آواز ميخونن
آره همين ها هستند که هم دنيا رو زيبا ميکنن هم زندگي رو لذت بخش تر
دم همشون گرمه گرم