دومادمون روده هاش عفونی شده بود رفته بود بیمارستان خواهرم و گودزیلای 7سالش اومده بودن خونه ی ما داداشم به گودزیلا گفت سوگل جون بابات دیگه اوراقی شده باید بفروشیمش یه بابای سالم برات بگیریم یه نگاه عاقل اندرسفیه به داداشم کرد وبعدش به من نگاه کرد گفت خاله جون یکم به این داداشت فهم و شعور یاد بده
داداشم : /
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی دومادمون
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)