کپشن های مربوط به دويد

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی دويد

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

کشاورزي يک مزرعه ی بزرگ گندم داشت. زمين حاصلخيزی که گندم آن زبانزد خاص و عام بود.
هنگام برداشت محصول بود. شبی از شبها روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پيرمرد کمی ضرر زد.
پيرمرد کينه ی روباه را به دل گرفت. بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصميم گرفت از حيوان انتقام بگيرد. مقداری پوشال را به روغن آغشته کرده، به دم روباه بست و آتش زد.
روباه شعله ور در مزرعه به اينطرف و آن طرف می دويد و کشاورز بخت برگشته هم به دنبالش.
در اين تعقيب و گريز، گندمزار به خاکستر تبديل شد...
وقتي کينه به دل گرفته و در پی انتقام هستيم، بايد بدانيم آتش اين انتقام، دامن خودمان را هم خواهد گرفت!

بهتر است ببخشيم و بگذريم...

سرگشتـــه چو پرگار همـــه عمر دويديم...
آخـــر به همان نقطه كه بوديم رسيديـــم....

بابام داشت نماز ميخوند

يهو داد زد.....
الله اکبر!
الله اکبر!



دويدم گفتم :
چيه بابا در ميزنن؟؟

الله الکبر
گوشيت زنگ خورد؟

الله اکبر!
مهرت گم شده؟

الله اکبر!

کسي طوريش شده؟

الله اکبر!

بو سوختگي مياد؟


الله اکبر!

جک و جونور ديدي؟

الله اکبر!

گفتم خوب بابا يکم راهنمايي کن !!


با عصبانيت داد زد :
الله اکبر!
(دستشو هم به علامت خاک بر سرت تکون داد)






نمازش که تموم شد ميگه :
خاک تو سره نفهمت!
يه ساعته دارم ميگم نزن يه کانال ديگه دارم اخبار گوش ميدم :\


دوستان پاک
چند سال پيش در جريان بازي هاي پارالمپيك (المپيك معلولين)در شهر سياتل آمريكا 9 نفر از شركت كنندگان دو100متر پشت خط آغاز مسابقه قرار گرفتند.
همه اين 9 نفر افرادي بودندكه ما آنها را عقب مانده ذهني و جسمي مي خوانيم.
آنها با شنيدن صداي تپانچه حركت كردند.بديهي است كه آنها هرگز قادر به دويدن با سرعت نبودند
و حتي نمي توانستند به سرعت قدم بردارند بلكه هر يك به نوبه خود با تلاش فراوان مي كوشيد
تا مسير مسابقه را طي كرده و برنده مدال پارالمپيك شود!!
ناگهان در بين راه مچ پاي يكي از شركت كنندگان پيچ خورد . اين دختر يكي دو تا غلت روي زمين خورد و به گريه افتاد.
هشت نفر ديگر صداي گريه او را شنيدند ، آنها ايستادند، سپس همه به عقب بازگشتند
و به طرف او رفتند يكي از آنها كه مبتلا به سندروم داون(عقب ماندگي شديد جسمي و رواني) بود،
خم شد و دختر گريان را بوسيد و گفت : اين دردت رو تسكين ميده .سپس هر 9 نفر بازو در بازوي هم انداختندو خود را قدم زنان به خط پايان رساندند.
در واقع همه آنها اول شدند. تمام جمعيت ورزشگاه به پا خواستندو 10 دقيقه براي آنها كف زدند...

يكي از دوستانم به نام پل يك دستگاه اتومبيل سواري به عنوان عيدي از برادرش دريافت كرده بود.
شب عيد هنگامي كه پل از اداره اش بيرون آمد متوجه پسر بچه شيطاني شد كه دور و بر ماشين نو و براقش قدم مي زد و آن را تحسين مي كرد.
پل نزديك ماشين كه رسيد پسر پرسيد: ” اين ماشين مال شماست ، آقا؟”
پل سرش را به علامت تائيد تكان داد و گفت: برادرم به عنوان عيدي به من داده است”.
پسر متعجب شد و گفت: “منظورتان اين است كه برادرتان اين ماشين را همين جوري، بدون اين كه ديناري بابت آن پرداخت كنيد، به شما داده است؟ آخ جون، اي كاش…”
البته پل كاملاً واقف بود كه پسر چه آرزويي مي خواهد بكند.
او مي خواست آرزو كند كه اي كاش او هم يك همچو برادري داشت.

اما آنچه كه پسر گفت سرتا پاي وجود پل را به لرزه درآورد: ” اي كاش من هم يك همچین برادري بودم.”

پل مات و مبهوت به پسر نگاه كرد و سپس با يك انگيزه آني گفت: “دوست داري با هم تو ماشين يه گشتي بزنيم؟”
“اوه بله، دوست دارم.”
تازه راه افتاده بودند كه پسر به طرف پل بر گشت و با چشماني كه از خوشحالي برق مي زد، گفت: “آقا، مي شه خواهش كنم كه بري به طرف خونه ما؟”
پل لبخند زد.
او خوب فهميد كه پسر چه مي خواهد بگويد. او مي خواست به همسايگانش نشان دهد كه توي چه ماشين بزرگ و شيكي به خانه برگشته است.
اما پل باز در اشتباه بود ... پسر گفت: ” بي زحمت اونجايي كه دو تا پله داره، نگهداريد.”

پسر از پله ها بالا دويد.
چيزي نگذشت كه پل صداي برگشتن او را شنيد، اما او ديگر تند و تيـز بر نمي گشت.
او برادر كوچك فلج و زمين گير خود را بر پشت حمل كرده بود.
سپس او را روي پله پائيني نشاند و به طرف ماشين اشاره كرد :
” اوناهاش، جيمي، مي بيني؟ درست همون طوريه كه طبقه بالا برات تعريف كردم. برادرش عيدي بهش داده و او ديناري بابت آن پرداخت نكرده. يه روزي من هم يه همچو ماشيني به تو هديه خواهم داد … اونوقت مي توني براي خودت بگردي و چيزهاي قشنگ ويترين مغازه هاي شب عيد رو، همان طوري كه هميشه برات شرح مي دم، ببيني.”

پل در حالي كه اشكهاي گوشه چشمش را پاك مي كرد از ماشين پياده شد و پسربچه را در صندلي جلوئي ماشين نشاند.
برادر بزرگتر، با چشماني براق و درخشان، كنار او نشست و سه تائي رهسپار گردشي فراموش ناشدني شدند!

از ديروزها به دنبالت دويدم و به اميد ديدارت به امروز رسيدم ولي افسوس...!

افسوس که تو به فرداها سفر کردي

هر روز صبح در جنگل آهوئي از خواب بيدار ميشود که ميداند بايد از شير تندتر بدود تا طعمه او نگردد و شيري که ميداند بايد از آهوئي تندتر بدود تا گرسنه نماند. مهم نيست شير باشي يا آهو مهم اين است که با تمام توان شروع به دويدن کني . نلسون ماندلا

متوجه پيرمردي شدم که با پاي پياده تو مسير مي‌رفت. عباس پياده شد، از پيرمرد خواست که پشت سر من سوار موتور شود. بعد از سوار شدن پيرمرد، به من گفت: دايي جان، شما ايشان را برسون؛ من خودم پياده بقيه راه رو ميام. پيرمرد را گذاشتم جايي که مي‌خواست بره. هنوز چند متري دور نشده بودم که ديدم عباس دوان دوان رسيد؛ نگو براي آن‌که من به زحمت نيفتم، همه‌ي مسير را دويده بود. شهيد عباس بابايي
منبع : سایت صبح

گاهي، دوستت دارم‌هات
بيهوده و غم‌انگيز است ..
همانند دويدن‌ها
براي جبران گل به خودي !

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

کشاورزي, مزرعه, بزرگ, گندم, داشت, زمين, حاصلخيزی, زبانزد, هنگام, برداشت, محصول, شبها, روباهی, وارد, گندمزار, کوچکی, لگدمال, پيرمرد, کينه, گرفت, انداخت, تصميم, حيوان, انتقام, بگيرد, مقداری, پوشال, روغن, آغشته, کرده, شعله, اينطرف, دويد, برگشته, دنبالش, تعقيب, گريز, خاکستر, تبديل, وقتي, گرفته, هستيم, بايد, بدانيم, دامن, خودمان, خواهد, بهتر, ببخشيم, بگذريم, سرگشته, پرگار, دويديم, همان, نقطه, بوديم, رسيديم, بابام, نماز, ميخوند, الله, اکبر, دويدم, گفتم, ميزنن, الکبر, گوشيت, خورد, مهرت, طوريش, سوختگي, مياد, جونور, ديدي, راهنمايي, عصبانيت, دستشو, علامت, تکون, نمازش, تموم, ميگه, نفهمت, ساعته, دارم, ميگم, کانال, ديگه, اخبار, ميدم, دوستان, جريان, بازي, پارالمپيك, معلولين, سياتل, آمريكا, شركت, كنندگان, دومتر, آغاز, مسابقه, قرار, گرفتند, افرادي, بودندكه, آنها, مانده, ذهني, جسمي, خوانيم, شنيدن, صداي, تپانچه, حركت, كردند, بديهي, هرگز, قادر, دويدن, سرعت, نبودند, توانستند, بردارند, بلكه, نوبه, تلاش, فراوان, كوشيد, مسير, كرده, برنده, مدال, ناگهان, دختر, گريه, افتاد, ديگر, شنيدند, ايستادند, بازگشتند, مبتلا, سندروم, داون, ماندگي, شديد, رواني, گريان, بوسيد, دردت, تسكين, ميده, بازو, بازوي, انداختندو, زنان, پايان, رساندند, واقع, شدند, تمام, جمعيت, ورزشگاه, خواستندو, دقيقه, براي, زدند, دوستانم, دستگاه, اتومبيل, سواري, عنوان, عيدي, برادرش, دريافت, هنگامي, اداره, بيرون, متوجه, شيطاني, ماشين, براقش, تحسين, نزديك, پرسيد, شماست, تائيد, تكان, برادرم, داده, متعجب, منظورتان, برادرتان, همين, جوري, بدون, ديناري, بابت, پرداخت, كنيد, البته, كاملاً, واقف, آرزويي, بكند, همچو, برادري, آنچه, سرتا, وجود, لرزه, درآورد, همچین, بودم, مبهوت, نگاه, انگيزه, داري, گشتي, بزنيم, تازه, افتاده, چشماني, خوشحالي, خواهش, خونه, لبخند, فهميد, بگويد, همسايگانش, نشان, شيكي, خانه, اشتباه, زحمت, اونجايي, نگهداريد, بالا, چيزي, نگذشت, برگشتن, كوچك, پائيني, نشاند, اشاره, اوناهاش, جيمي, بيني, درست, همون, طوريه, طبقه, برات, تعريف, كردم, نكرده, روزي, ماشيني, هديه, خواهم, اونوقت, توني, خودت, بگردي, چيزهاي, قشنگ, ويترين, مغازه, هميشه, ببيني, اشكهاي, گوشه, چشمش, پياده, پسربچه, صندلي, جلوئي, بزرگتر, درخشان, كنار, نشست, رهسپار, گردشي, فراموش, ناشدني, ديروزها, دنبالت, اميد, ديدارت, امروز, رسيدم, افسوس, فرداها, کردي, جنگل, آهوئي, خواب, بيدار, ميشود, ميداند, تندتر, بدود, طعمه, نگردد, شيري, گرسنه, نماند, نيست, باشي, شروع, نلسون, ماندلا, پيرمردي, ميرفت, عباس, موتور, دايي, ايشان, برسون؛, بقيه, ميام, گذاشتم, ميخواست, هنوز, متري, نشده, ديدم, دوان, رسيد؛, آنکه, نيفتم, همهي, دويده, شهيد, بابايي, منبع, سایت, گاهي, دوستت, دارمهات, بيهوده, غمانگيز, همانند, دويدنها, جبران, خودي,