Reminder:
حتی اگه دو دست و دوپا هم نداشته باشید،صورتتون سوخته باشه، کچل باشید، خیلی چاق یا لاغر باشید،قدتون کوتاه یا بلند باشه،استرچ مارک و تیرگی و جوش داشته باشید بازم “سزاوار عشقید” نه تحقیر وکم دیده شدن!
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی دوپا
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
در دوران عاشقی سطح هورمون دوپامین که به هورمون خوشبختی نیز شهرت دارد در مغز افزایش می یابد
کوکائین و نیکوتین نیز این هورمون را فعال میکنند
در واقع زوج عاشق به یکدیگر معتاد میشوند
Reminder:
حتی اگه دو دست و دوپا هم نداشته باشید،صورتتون سوخته باشه، کچل باشید، خیلی چاق یا لاغر باشید،قدتون کوتاه یا بلند باشه،استرچ مارک و تیرگی و جوش داشته باشید بازم “سزاوار عشقید” نه تحقیر وکم دیده شدن!
یکی باید باشه که با دیدنش هورمون دوپامین و اکسی توسین خونمون بالا ببره و بهش معتاد بشیم......
به بعضیا باید گفت تبریک میگم, با دوپا به دنیا اومدی ولی شعورت در حد چهار پاس ...
چه پیشرفتی کردیا ...
یکی از اشتباهات بزرگ ما تو زندگی،
اینه که هر موجود دوپایی رو آدم حساب میکنیم!
از آفتاب بی بهانه،
می درخشد در غروبی،
یادم آرد کربلا را،
دشت خونین بلا را،
ظهر غمگین گرم و خونین،
لرزش طفلان مسکین،
لشگری آورده بالا ،
تیغ ها و نیزه ها را،
یک نفر ایستاده تنها ،
وا حسینا وا حسینا،
حرمله تیری کشیده،
من چه می گویم خدایا،
کو ابالفضلت حسین جان،
سوخت این جان سوخت این جان،
باز خونها قطره قطره،
مشک هایی پاره پاره،
یک گلو از نا بریده،
ناله های زینبیه،
خیمه ها آتش کشیده،
عمه از قامت خمیده،
وا سکینه وا سکینه،
وندرین صحرای سوزان،
می دود طفلی سه ساله،
دل شکسته پای خسته،
تشنه ها را از درون آتش کشیده،
نیزه و سرهای بریده،
شعله ها در هم رمیده،
یک قیامت آفریده ،
سینه ام از غم تپیده،
اشک هایم صف کشیده،
این حماسه شور در من آفریده،
کربلا ای کربلا دشت بلا،
آه ای ظهر غمگین گرم و خونین،
میرسد صوتی حزین،
میرسد آیاتی رسا،
از فراز نیزه ها،
از میان سرهای بریده ،
دو لبش از هم تنیده،
تازیانه کرده زخمی صورتش،
پس کجا مانده بقیه پیکرش،
کو علی اکبرش ،
کو علی اصغرش،
کو آن طفل سه ساله،
در بیابان در خرابه،
خون چکیده از دوپای نرم او
،شد پدر تنها میان چشم او،
این تحمل کی کند طفلی سه ساله
،ضربه های تازیانه،
من چه میبینم در این صحرای خونین،
خاندان عصمت است این،
این قلم اتش گرفته،
شعر من ماتم گرفته،
روح من بلوا گرفته،
واژه ها معنا گرفته،
باز آفتاب در غروبی سرخ و پغمگین ،
یادم آرد کربلا را،
دشت خونین کربلارا.