تقریباً هیچ شبی نیست که به این موضوع فکر نکنم که «چند شب و چند روز طول میکشه تا آدمیزاد باور کنه که هیچ آدمی اونقد ارزش نداره، که تو ذهنش کُلِ رویاها و آیندهشو با این یهنفر بسازه؟!»
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی ذهنش
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
یه بار میبخشه، دو بار فراموش میکنه، سه بار نادیده میگیره و میگه دوستش دارم ولش کن، بعدش دیگه دلش پر میشه، حرفای تلخت و همه اون اتفاقهای بد، مرور میشه تو ذهنش، میخواد بمونه پیشت ولی دیگه نمیتونه.
«پروکسی | پروکسی | پروکسی »
«پروکسی | پروکسی | پروکسی »
آنچه مرا نکشد قوی ترم میکند!
بعضی اوقات برعکس این جمله میتونه اتفاق بیفته. وقتی کودک ضربه روحی میخوره و از سمت والدینش مورد بدرفتاری و بی توجهی قرار میگیره، ذهنش جوری تنظیم میشه و رشد میکنه که دنیا جای خطرناکیه و خطریه برای بقای من، و در بزرگسالی میاد بجای حفظ بقا، بیشتر به فکر از بین بردن خودش و بفکر نیستی میفته.
و به عبارتی: آنچه مرا نکشد، ضعیف ترم میکند.
آدمیزاد به گذشتهش پیوند خورده. همیشه دلش میخواد رفتهها رو برگردونه. به آدمایی که باهاش سرد شدن نگاه میکنه و حسرت اون صمیمیت از دست رفته رو میخوره. به خونهی کودکیش میره و دلش فراغ بچگیش رو میخواد. ذهنش دنبال سالهای جوونی و فرصتهای از دست رفتهست. اشتباهات کرده و نکردهش. جسم آدمیزاد میره به آینده اما ذهنش راه گذشته رو در پیش میگیره. در نهایت هیچ کدوم به جایی نمیرسن. من فهمیدم زندگی وقتی تیکِ «انجام شد» میخوره که ذهن و جسمت هر دو به یک سمت حرکت کنن.
People ask you questions in their minds, then they answer questions, then they make decisions, then they get upset about the answer they give themselves, then in the world outside their minds, they raise their inner anger; Then they expect to understand. I wish I was a tree, or a cat, or a cloud, I was anything but human.
آدمها تو ذهنشون ازت سوال میپرسن، بعد به جات جواب میدن، بعد جات تصمیم میگیرن، بعد ازت بابت همون جوابی که خودشون دادن ناراحت میشن، بعد تو دنیای خارج از ذهنشون خشم درونیشون رو روت بالا میارن؛ بعد انتظار درک هم دارن.کاش درخت بودم، یا گربه، یا ابر مثلا؛ هرچیزی بودم جز آدمیزاد.
من فکر میکنم آدمهایی که خیلی منتظرت میزارن در واقع تو براشون عزیز نیستی، وگرنه کی دلش میاد عزیز دلش رو غمگین رها کنه که بعدا بیاد درستش کنه؟ کی دلش میاد عزیز دلش رو تنها و چشم به راه بذاره؟ کی دلش میاد عزیز دلش رو یه گوشه بذاره تا شاید همه چی راحتتر شه، اوضاع آسونتر شه و بره ببینتش و بهش زنگ بزنه بگه دوستش داره؟ کی دلش میاد عزیز دلش رو از دل بیرون کنه؟ و هر چی بهونه است گوشه ذهنش نگه داره؟
«پروکسی | پروکسی | پروکسی »
«پروکسی | پروکسی | پروکسی »
اتفاقا از سختیهایت بگو، از رنجی که داری میکشی، از مسیری که صبر و طاقتت را بریده و از هردفعهای که زمین خوردهای و به هزار تکاپو ایستادهای.
بگذار در جریانِ سخت کوشی و تاوانهای سنگینِ پرداختهات باشند تا روزی که به هدفت رسیدی؛ بگویند نوش جانش، باید میرسید!
اتفاقا از سختیهای مسیرت حرف بزن تا آسانیِ مقصدت در ذهنشان ناعادلانه نیاید!
#نرگس_صرافیان_طوفان
قشنگ ترین تعریفم راجب نویسنده ها پاتریک نیتن داشته اونجا که میگه :
" نویسنده کسیه که افرادی که توی ذهنش زندگی میکنن رو مجبور میکنه هزینش رو بپردازن."
زنها رو همین حرف زدن با خودشون پیر میکنه، یه اتفاقی میافته اینا صد دفعه تو ذهنشون مرور میکنن و حرص میخورن...
. .
تو رابطه دوست داشتن کافی نیست
مراقبت میخواد، نباید بزاری شبو با
ناراحتی یا با چشمای خیس بخوابه، نگو
قهر کنه فرداش خودش میاد آشتی میکنه
شاید آشتی کنه ولی همیشه یه گوشه
ذهنش میمونه و اذیتش میکنه، مراقب
حالِ همدیگه باشید تا برایِ هم بمونید.