.
قانون جذبی در کار نیست ... تو هر چیزی که بخواهی را جذب نمی کنی و بدست نمی آوری!
تو همان چیزی را جذب می کنی که هستی!
میخواهی چیز متفاوتی جذب زندگی تو شود؟
راه حل ساده است ، متفاوت شو!
نمیشود اخلاقت ، رفتارت ، کلامت ، نشست و برخاستهایت یک چیز باشد و رویاها و آرزوهایت چیز دیگر
تو باید با آرزوهایت در یک طیف قرار بگیری
کلامت ، رفتارت و ...
همگی باید بوی رویاهایت را بدهد
باید هزاران بار در روز از همان کلمات رویاهایت در گفتگوهای روزمره استفاده کنی
مگر میشود تو هنوز موسيقي هاي غمگين و پر گله و شکايت گوش کني، ناله سنتی و هزار وهم و غم و درد و رنج دیگر را از طریق گوشهایت بریزی به حلق ضمیر نیمه هشیارت ، بعد رویایت این باشد که زیبا شوی !! که خوشحال و خوشبخت شوی ؟؟ که آزاد و رها شوی ؟؟!! نمیشود جانم .. نمیشود رفیق
تو باید آنچه گوش میکنی .. آنچه میبینی ، در راستای رویاهایت باشد
در موسیقیهایت .. در فیلمهایت .. در دوستانت .. در کتابهایت .. در جای جای زندگی ات .... تجدید نظر کن
اگر واقعا خواهان رویاهایت هستی
اگر براستی آرزوهایت را میخواهی
دوست من باید تغییر کنی ..
تعارف هم ندارد
اگر رویاهایت را میخواهی .. اگر آرزوهایت را میخواهی
باید ، باید ، باید ، باید علایقت را سر و سامان بدهی ، تغییر بدهی و از نو انتخاب کنی
بله .. بی تعارف .. علایقت را از نو ، انتخاب کن
جهان به ندای دل ما گوش میدهد ،
نه حرفهایمان ...
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی راستای
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
قهر
در آمد از در
بیگانه وار سنگین تلخ
نگاه منجمدش
به راستای افق مات در هوا می ماند
نگاه منجمدش را به من نمی تاباند
عزای عشق کهن را سیاه پوشیده
نگاه منجمدش خالی از نوازش و نور
نگاه منجمدش کور
از غبار غرور
هزار صحرا از شهر آشنایی دور
نگاه منجمدش
نگاه منجدش را نگاه می کردم
تنم ازین همه
سردی به خویش می پیچید
دلم ازین همه بیگانگی فروپاشید
نگاه منجمدش را نگاه میکردم
چگونه آن همه پیوند را ز خاطر برد ؟
چگونه آن همه احساس را به هیچ شمرد
چگونه آن همه خورشید را به خاک سپرد
درین نگاه
درین منجمد درین بی درد
مگر چه بود که پای مرا به سنگ آورد
مگر چه بود که روح مرا پریشان کرد
به خویش می گفتم
چگونه میبرد از راه یک نگاه تو را
چگونه دل به کسانی سپرده ای که به قهر
رها کنند و بسوزند بی گناه تو را
نگاه منجمدش را نگاه می کردم
چگونه صاحب این چهره سنگدل بوده ست
دلم به ناله در آمد که
ای صبور
ملول
درون سینه اینان نه دل
که گل بوده ست
"منوچهر مشیری"
فوق العاده است
ابتدا که وارد میشوی اگر با یک مشخصه جنس مونث وارد شوید
در عرض سه یا چهار دقیقه بیش از 15 در خواست صحبت برای
شما ارسال میشود که همگی از دو حال خارج نیست
1 – درخواست دوستی
2 – ابراز تمایل به حرفهای خصوصی زننده از نوع نوشتاری یا تصویری
یا حضوری
اگر به درخواستها اعتنایی نکنی بعد از گذشت حدود ده دقیقه
تقریبا اکثر غالب از مذکرهای حاضر در چت روم برای تو پیامی ارسال
نموده اند و چون جوابی دریافت نکرده اند متوجه میشوند که اهل این
برنامه ها نیستی ، خوب اگر از روی صداقت جوابی به مخاطب
بدهی مثلا : نه تمایل ندارم آماج متلکهای جور و ناجور و دور از
شانیت میشوی و راه سوم که با انها همراه شوی...
در نظر بگیرید نوجوان یا جوانی از سن 14 تا 22 ساله برای یکبار
قدم در این محیط مخوف و آلوده بگذارد . ابتدائا با جملات و کلمات
تهییج برانگیز و شهوانی روبرو میشود
سپس چت صوتی و بعد ازان چت تصویری و وبکم و....
در چت روم اول و آخر قالب صحبتها و درخواستها مسائل و موارد
جنسی است اعم از چت نوشتاری ، چت صوتی و چت تصویری
به راستی برای یک نوجوان ویا یک جوان که هنوز اعتقادات و سطح
بینش مذهبی دینی او قوام لازم را نیافته و هرآن با قرار گرفتن بر
سر یک سرازیری احتمال سقوط اخلاقی دارد امن تر و آسوده تر از
این محیط مهییج و تحریک کننده جایی و یا چیزی پیدا میشود؟؟ اگر
میشود نام ببرید.
بعید میدانم که متولیان وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی وشورای
عالی فضای مجازی از کم و کیف مطالبی این چت روم ها
بی خبر باشند.
یعنی واقعا هستند؟؟ که نیستند. پس کی؟؟ چه موقع قرار است
نظارتی ، قانونی و فکری به حال این دخمه های دنج شیطانی کرد؟؟
ما هم روزی باید جوابگو باشیم....
وشما پدران و مادران
کمی نحوه استفاده فرزندان دلبندمان را از محیط اینترنت با
ظرافت و حساسیت مدیریت کنیم .
نظارت کنیم ولی نه نظارتی که
حمل بر محدودیت و گرفتن آزادی بشود که این خود عاملی است
در راستای تحریک.
وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست،
نگفتم عزیزم ، این کار را نکن .
نگفتم برگرد
و یک بار دیگر به من فرصت بده .
وقتی پرسید دوستش دارم یا نه ،
رویم را برگرداندم.
حالا او رفته ،
و من تمام چیزهایی را که نگفتم ، می شنوم.
نگفتم عزیزم متاسفم ،
چون من هم مقّصر بودم.
نگفتم اختلاف ها را کنار بگذاریم ،
چون تمام آنچه می خواهیم عشق و وفاداری و مهلت است.
گفتم اگر راهت را انتخاب کرده ای،
من آن را سد نخواهم کرد.
حالا او رفته ،
حالا او رفته ، و من
تمام چیزهایی را که نگفتم ، می شنوم.
او را در آغوش نگرفتم و اشک هایش را پاک نکردم
نگفتم اگر تو نباشی
زندگی ام بی معنی خواهد بود.
فکر می کردم از تمامی آن بازی ها خلاص خواهم شد.
اما حالا ، تنها کاری که می کنم
گوش دادن به چیزهایی است که نگفتم.
نگفتم بارانی ات را درآر...
قهوه درست می کنم و با هم حرف می زنیم.
نگفتم جاده بیرون خانه طولانی و خلوت و بی انتهاست.
گفتم خدانگهدار ، موفق باشی،
خدا به همراهت . او رفت
و مرا تنها گذاشت تا با تمام چیزهایی که نگفتم، زندگی کنم !
شل سیلوراستاین
تلویزیون داشت می گفت کودک لطیف است با آن به درستی برخورد کنید !
در راستای مسخره بازی به مامانم میگم : ماماااان من لطیفماااا …
مامانم : عزیزم تو دیگه از لطافت دراومدی کثاااافط شدی !!!
اصن خانواده ی من یه جور دیگه مهربونن :D
در آمد از در ، بيگانه وار ٬ سنگين ٬ تلخ !
نگاه منجمدش ٬ به راستای افق٬ مات در هوا ميماند ٬ نگاه منجمدش را به من نميتاباند ؛
نگاه منجمدش را نگاه ميکردم . تنم از اين همه سردی به خود میپيچيد
دلم از اين همه بيگانگی فرو پاشيد !
به خويش ميگفتم : چگونه می برد از راه ٬ يک نگاه تو را
چگونه دل به کسانی سپرده ای که به قهر ٬رها کنند و بسوزانند
بيگناه تو را !!!
نگاه منجمدش را نگاه ميکردم
چگونه صاحب اين چهره ٬ سنگ دل بودست ؟؟؟
دلم به ناله در آمد که ای صبور ملول
درون سينه اينان ٬ نه دل
که گل بوده ست .