تنهایی رفته رستورانی که همیشه میرفتن و عکس همسرش رو که از دنیا رفته گذاشته رو میز...
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی رستورانی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
مهم نیست چه سنی داری هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر.
اگر کسی تو را پشت خط گذاشت تا به تلفن دیگری پاسخ دهد تلفن را قطع کن.
هیچوقت به کسی که غم سنگینی دارد نگو " می دانم چه حالی داری " چون در واقع نمی دانی.
یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی نوعی شانس و اقبال است.
هیچوقت به یک مرد نگو موهایش در حال ریختن است. خودش این را می داند.
از صمیم قلب عشق بورز. ممکن است کمی لطمه ببینی، اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است.
در مورد موضوعی که درست متوجه نشده ای درست قضاوت نکن.
وقتی از تو سوالی را پرسیدند که نمی خواستی جوابش را بدهی، لبخند بزن و بگو: "برای چه می خواهید بدانید؟"
هرگز موفقیت را پیش از موقع عیان نکن.
هیچوقت پایان فیلم ها و کتابهای خوب را برای دیگران تعریف نکن.
وقتی احساس خستگی می کنی اما ناچاری که به کارت ادامه بدهی، دست و صورتت را بشوی و یک جفت جوراب و یک پیراهن تمیز بپوش. آن وقت خواهی دید که نیروی دوباره بدست آورده ای.
راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نکن.
هیچوقت از بازار کهنه فروشها وسیله برقی نخر.
شغلی را انتخاب کن که روحت را هم به اندازه حساب بانکی ات غنی سازد.
هر وقت فرصت کردی دست فرزندانت را در دست بگیر . به زودی زمانی خواهد رسید که او اجازه این کار را به تو نخواهد داد.
چتری با رنگ روشن بخر. پیدا کردنش در میان چتر های مشکی آسان است و به روزهای غمگین بارانی شادی و نشاط می بخشد.
وقتی کت و شلوار تیره به تن داری شیرینی شکری نخور.
هیچوقت در محل کار درمورد مشکلات خانوادگی ات صحبت نکن.
وقتی در راه مسافرت، هنگام ناهار به شهری می رسی رستورانی را که در میدان شهر است انتخاب کن.
در حمام آواز بخوان.
در روز تولدت درختی بکار.
طوری زندگی کن که هر وقت فرزندانت خوبی، مهربانی و بزرگواری دیدند، به یاد تو بیفتند.
بچه ها را بعد از تنبیه در آغوش بگیر.
فقط آن کتابهایی را امانت بده که از نداشتن شان ناراحت نمی شوی.
ساعتت را پنج دقیقه جلوتر تنظیم کن.
هنگام بازی با بچه ها بگذار تا آنها برنده شوند.
هرگز در هنگام گرسنگی به خرید مواد غذایی نرو. اضافه بر احتیاج خرید خواهی کرد.
فروتن باش، پیش از آنکه تو به دنیا بیایی خیلی از کارها انجام شده بود.
از کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، بترس.
فراموش نکن که خوشبختی به سراغ کسانی می رود که برای رسیدن به آن تلاش می کنند .
ﭘﺴﺮﯼ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ شام
ﺑﻪﺭﺳﺘﻮﺭﺍنی ﺑﺮﺩ ...
ﭘﺪﺭ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﯿﺮ ﻭ ﺿﻌﯿﻒ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ،
ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﺮ رﻭﯼ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ..
ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮرﺍﻥ ﺑﺎ ديده ﺣﻘﺎﺭﺕ ﺑﺴﻮﯼ ﻣﺮﺩ ﭘﯿﺮ ﻣﯿ ﻨﮕﺮﯾﺴﺘﻨﺪ
ﻭ ﭘﺴﺮ ﻫﻢ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺑﻮﺩ و در عوض غذا را به دهان پدر می گذاشت ...
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ پدر ﻏﺬﺍﯾش ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﭘﺴﺮ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺑﺮﺩ،
ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺭﺍ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺷﺎﻧﻪ ﺯﺩ ﻭ ﻋﯿﻨﮏﺶ ﺭﺍ تميز و ﺗﻨﻈﯿﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ...
ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺣﻘﺎﺭﺕ و ترحم ﺑﺴﻮﯼ ﻫﺮ ﺩﻭ آنان می نگرﯾﺴﺘﻨﺪ!!
ﭘﺴﺮ ﭘﻮﻝ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﺎ ﭘﺪﺭ ﺭﺍﻫﯽ
ﺩﺭب ﺧﺮﻭﺟﯽ ﺷﺪ.
ﺩﺭ این هنگام ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺯ ﺟﻤﻊ
ﺣﺎﺿﺮﯾﻦ بلند شد و ﺻﺪﺍ ﮐﺮﺩ:
ﭘﺴﺮ جان... ﺁﯾﺎ ﻓﮑﺮ نمی کنی ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ باقی ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﯼ؟!
ﭘﺴﺮ ﭘﺎﺳﺦ داﺩ؛ خیر ﺟﻨﺎﺏ...فكر نمي كنم ﭼﯿﺰﯼ باقی گذاشته باشم!
ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﭘﯿﺮ ﮔﻔﺖ :
خیر ﭘﺴﺮم. اشتباه می کنی. ﺑﺎﻗﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﯼ!
پسر با تعجب پرسید: چه چیز را؟!
آن مرد پیر گفت: تو ﺩﺭﺳﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﭘﺴﺮﺍﻥ...
ﻭ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﭘﺪﺭﺍﻥ باقی گذاشته ای...
و ﺧﺎﻣﻮﺷﯽ ﻣﻄﻠﻖ ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ
ﺣﺎﮐﻢ شد.
زنده باد همه پدران در قید حیات
و شاد باد روح تمامی پدران عزیز سفر کرده.
بــــــخوان .... شاید لازمت شوند !
=================================
مهم نیست چه سنی داری
هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر. . .
اگر کسی تو را پشت خط گذاشت تا به تلفن دیگری پاسخ دهد
تلفن را قطع کن. . .
هیچوقت به کسی که غم سنگینی دارد
نگو " می دانم چه حالی داری " چون در واقع نمی داني. . .
یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی
نوعی شانس و اقبال است. . . !!
هیچوقت به یک مرد نگو موهایش در حال ریختن است
خودش این را می داند. . .
از صمیم قلب عشق بورز. . .
ممکن است کمی لطمه ببینی،
اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است. . .
در مورد موضوعی که درست متوجه نشده ای قضاوت نکن. . . !
وقتی از تو سوالی را پرسیدند
که نمی خواستی جوابش را بدهی، لبخند بزن و بگو:
"برای چه می خواهید بدانید؟"
هرگز موفقیت را پیش از موقع عیان نکن. . .
هیچوقت پایان فیلم ها و کتابهای خوب را برای دیگران تعریف نکن. . .
وقتی احساس خستگی می کنی
اما ناچاری که به کارت ادامه بدهی، دست و صورتت را بشوی
و یک جفت جوراب و یک پیراهن تمیز بپوش ،
آن وقت خواهی دید که نیروی دوباره بدست آورده ای. . .
هرگز پیش از سخنرانی غذای سنگین نخور. . .
راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نکن. . . .
هیچوقت از بازار کهنه فروشها وسیله برقی نخر. . .
شغلی را انتخاب کن که روحت را هم
به اندازه حساب بانکی ات غنی سازد. . .
سعی کن از آن افرادی نباشی که می گویند : " آماده، هدف، آتش "
هر وقت فرصت کردی دست فرزندانت را در دست بگیر. . .
به زودی زمانی خواهد رسید که او اجازه این کار را به تو نخواهد داد !
چتری با رنگ روشن بخر. . .
پیدا کردنش در میان چتر های مشکی آسان است
و به روزهای غمگین بارانی شادی و نشاط می بخشد. . .
وقتی کت و شلوار تیره به تن داری شیرینی شکری نخور. . .
هیچوقت در محل کار درمورد مشکلات خانوادگی ات صحبت نکن. . .
وقتی در راه مسافرت، هنگام ناهار به شهری می رسی
رستورانی را که در میدان شهر است انتخاب کن. . .
در حمام آواز بخوان. . .
در روز تولدت درختی بکار. . .
طوری زندگی کن که هر وقت فرزندانت
خوبی، مهربانی و بزرگواری دیدند، به یاد تو بیفتند. . .
بچه ها را بعد از تنبیه در آغوش بگیر. . .
فقط آن کتابهایی را امانت بده که از نداشتن شان ناراحت نمی شوی!
ساعتت را پنج دقیقه جلوتر تنظیم کن. . .
هنگام بازی با بچه ها بگذار تا آنها برنده شوند. . .
شیر کم چرب بنوش. . .
هرگز در هنگام گرسنگی به خرید مواد غذایی نرو
اضافه بر احتیاج خرید خواهی کرد. . .
فروتن باش !
پیش از آنکه تو به دنیا بیایی خیلی از کارها انجام شده بود. . . .
از کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، بترس.
فراموش نکن که خوشبختی به سراغ کسانی می رود
که برای رسیدن به آن تلاش می کنند .
دو تا پیرمرد با هم قدم می زدن و 20 قدم جلوتر همسرهاشون کنار هم به آرومی در حال قدم زدن بودن.
پیرمرد اول: «من و زنم دیروز به یه رستوران رفتیم که هم خیلی شیک و تر تمیز و با کلاس بود،
هم کیفیت غذاش خیلی خوب بود و هم قیمت غذاش مناسب بود.»
پیرمرد دوم: «اِ... چه جالب. پس لازم شد ما هم یه شب بریم اونجا... اسم رستوران چی بود؟»
پیرمرد اول کلی فکر کرد و به خودش فشار آورد، اما چیزی یادش نیومد. بعد پرسید: «ببین، یه حشره ای هست،
پرهای بزرگ و خوشگلی داره، خشکش
می کنن تو خونه به عنوان تابلو نگه می دارن، اسمش چیه؟
پیرمرد دوم: پروانه
پیرمرد اول: «آره!» بعد با فریاد رو به پیرزنها: «پروانه! پروانه!
اون رستورانی که دیروز رفتیم اسمش چی بود؟