ما نوادگان خورشیدیم؛
تاریڪے را به رسمیت نمے شناسیم!.
.࿐
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی رسمیت
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
ما آرزو کردیم و نپذیرفتیم که قرار نیست به تمام آرزوهامان برسیم،
ما آدمها را دوست داشتیم و نپذیرفتیم که قرار نیست همه دوستمان داشته باشند،
ما روزهای خوب میخواستیم و نپذیرفتیم که قرار نیست تمام روزها خوب باشند...
و هر روز غمگینتر شدیم.
گاهی برای رسیدن به آرامش، باید پذیرفت... باید قبول کرد و ناممکنها و نشدنیها را به رسمیت شناخت و توقع زیادی نداشت...
گاهی برای رسیدن به آرامش، باید از خیلی چیزها گذشت...
#نرگس_صرافیان_طوفان
دیگر یادت را به رسمیت نمی شناسم.
فراموشی به خورد استخوان هایم رفته.
به حرمت تمام زخم هایی که برای التیامشان
تا پای غرور جنگیده ام ،
از میان تمام خاطراتم حذف شده ای.
حتی صدایت را
که روزی ، نت زیبای زندگیم بود ،
دیگر نمی خواهم.
می گویند بی رحم شده ام....
✿ کپشن خاص ✿
ما آرزو کردیم و نپذیرفتیم که قرار نیست به تمام آرزوهامان برسیم،
ما آدمها را دوست داشتیم و نپذیرفتیم که قرار نیست همه دوستمان داشته باشند،
ما روزهای خوب میخواستیم و نپذیرفتیم که قرار نیست تمام روزها خوب باشند...
و هر روز غمگینتر شدیم.
گاهی برای رسیدن به آرامش، باید پذیرفت... باید قبول کرد و ناممکنها و نشدنیها را به رسمیت شناخت و توقع زیادی نداشت...
گاهی برای رسیدن به آرامش، باید از خیلی چیزها گذشت...
#نرگس_صرافیان_طوفان
✿ کپشن خاص ✿
ما آرزو کردیم و نپذیرفتیم که قرار نیست به تمام آرزوهامان برسیم،
ما آدمها را دوست داشتیم و نپذیرفتیم که قرار نیست همه دوستمان داشته باشند،
ما روزهای خوب میخواستیم و نپذیرفتیم که قرار نیست تمام روزها خوب باشند...
و هر روز غمگینتر شدیم.
گاهی برای رسیدن به آرامش، باید پذیرفت... باید قبول کرد و ناممکنها و نشدنیها را به رسمیت شناخت و توقع زیادی نداشت...
گاهی برای رسیدن به آرامش، باید از خیلی چیزها گذشت...
#نرگس_صرافیان_طوفان
✿ کپشن خاص ✿
- خیالت را باید برنامه ریزی کرد
صبح تا فلان ساعت بخشی از تو را
ظهر تا ساعتِ فلان بخش دیگرِ را
و شبها تمامت را مرور کرد..
باید یاد تو را تمامِ وجودم به رسمیت بشناسد
باید که خیالت تمامِ من را احاطه کند
از پوستم تا استخوانم..
باید بشناسندت
باید به خورد استخوانهایم بروی
که حتی با مرگ هم چیزی به نامِ فراموشی وجود نداشته باشد.
#شاهین_پورعلی_اکبر
فهمیده ام که معمولی بودن شجاعت می خواهد.
آدم اگر یاد بگیرد معمولی باشد
نه نقاشی را میگذارد کنار،
نه دماغش اگر معمولی است را عمل می کند،
نه غصه می خورد که ماشینش معمولی است،
نه حق غذا خوردن در یک سری از رستوران های معمولی را از خودش میگیرد،
نه حق لبخند زدن به یک سری آدمها را،
نه حق پوشیدن یک سری لباس ها را.
حقیقت این است که "ترین" ها همیشه در هراس زندگی می کنند. هراس هبوط (سقوط) در لایه آدم های "معمولی".
و این هراس می تواند حتی لذت زندگی،
نوشتن، درس خواندن، نقاشی کشیدن، ساز زدن،
خوردن، نوشیدن و پوشیدن را از دماغشان دربیاورد.
.
تصمیم گرفته ام خودِ معمولی م را پرورش دهم.
نمی خواهم دیگر آدم ها مرا
فقط با "ترین"هایم به رسمیت بشناسند.
از حالا
به خود معمولی ا م عشق می ورزم
و به آدم ها هم اجازه دهم به منِ معمولی عشق بورزند
تهمینه میلانی
معمولی بودن!
معمولی بودن در زندگی، میتواند سخت ترین وضعیت ممکن باشد.
مثلا:
شاگرد معمولی بودن، قیافه معمولی داشتن، دونده معمولی بودن، نقاش معمولی بودن، دانشجوی معمولی بودن، نویسنده معمولی بودن، معمولی ساز زدن و معمولی رقصیدن و معمولی جشن عروسی بر پاکردن، معمولی مهمانی دادن، فرزند معمولی داشتن... منظورم از "معمولی" همان است که عالی و ایده آل و منحصر به فرد و کمیاب و در پشت ابرها نیست، بلکه همین جا، روی زمین، کنار ما، فراوان و بسیار هست.
فرهنگ ایده آل گرایی تیغ دولبه ای است که هم انگیزه ایست مثبت برای پیشرفت و هم می تواند شوق و ذوق فراوان آدمهای معمولی را شهید کند. من مثلا بعد از سالها با علاقه نقاشی کشیدن، روزی که فهمیدم در نقاشی خیلی معمولی ام برای همیشه نقاشی را کنار گذاشتم. این کنار کشیدن زمانی بود که همکلاسی دبیرستانم، در عرض دو دقیقه با مداد بی جانش، چهره معلم مان را کوبید کنار طرحی که من بیست دقیقه طول کشیده بود تا دزدکی در حاشیه جزوه از او بکشم.
حقیقت این است که دوستم در نقاشی یک نابغه بود و تمرین و پیگیری من خیلی با نبوغ او فاصله داشت و من لذت نقاشی کشیدن را از خودم گرفتم تا خفت معمولی بودن را تحمل نکنم.
آن روزها آنقدر ضعیف بودم که با شاخص های "ترین" زندگی کرده و خود را مقایسه می کردم. و این ترین بودن آدم را ضعیف و شکننده می کند.
شاید همه آدم ها اینطور نباشند. من اما، همیشه در درونم یک سوپر انسان داشته ام که می خواست اگر دست به گچ بزند، آن گچ حتماً بایستی طلا شود. یک توانای مطلق که در هیچ کاری حق معمولی بودن را ندارد.
اما امروز فهمیده ام که معمولی بودن شجاعت می خواهد. آدم اگر یاد بگیرد معمولی باشد نه نقاشی را میگذارد کنار، نه دماغش اگر معمولی است را عمل می کند، نه غصه می خورد که ماشینش معمولی است، نه حق غذا خوردن در یک سری از رستوران های معمولی را از خودش میگیرد، نه حق لبخند زدن به یک سری آدم ها را، نه حق پوشیدن یک سری لباس ها را.
حقیقت این است که "ترین" ها همیشه در هراس زندگی می کنند. هراس هبوط (سقوط) در لایه آدم های "معمولی". و این هراس می تواند حتی لذت زندگی، نوشتن، درس خواندن، نقاشی کشیدن، ساز زدن، خوردن، نوشیدن و پوشیدن را از دماغشان دربیاورد.
تصمیم گرفته ام خودِ معمولی ام را پرورش دهم. نمی خواهم دیگر آدم ها مرا فقط با "ترین"هایم به رسمیت بشناسند.
از حالا خودِ معمولی م را به معرض نمایش می گذارم و به خود معمولیم عشق می ورزم و به آدم ها هم اجازه مى دهم به منِ معمولی عشق بورزند
۩๑๑۩۞ ۩۩๑๑۩۞ ۩۩๑๑۩۞ ۩۩๑๑۩۞ ۩۩๑๑۩۞ ۩
فهمیده ام که معمولی بودن شجاعت می خواهد.
آدم اگر یاد بگیرد معمولی باشد
نه نقاشی را میگذارد کنار،
نه دماغش اگر معمولی است را عمل می کند،
نه غصه می خورد که ماشینش معمولی است،
نه حق غذا خوردن در یک سری از رستوران های معمولی را از خودش میگیرد،
نه حق لبخند زدن به یک سری آدمها را،
نه حق پوشیدن یک سری لباس ها را.
حقیقت این است که “ترین” ها همیشه در هراس زندگی می کنند.
هراس هبوط (سقوط) در لایه آدم های “معمولی”.
و این هراس می تواند حتی لذت زندگی،
نوشتن، درس خواندن، نقاشی کشیدن، ساز زدن،
خوردن، نوشیدن و پوشیدن را از دماغشان دربیاورد.
تصمیم گرفته ام خودِ معمولی م را پرورش دهم.
نمی خواهم دیگر آدم ها مرا فقط با “ترین” هایم به رسمیت بشناسند.
از حالا خودِ معمولی م را به معرض نمایش می گذارم
و به خود معمولی ام عشق می ورزم
و به آدم ها هم اجازه می دهم به منِ معمولی عشق بورزند
۩۩.تهمینه میلانی۩
۩๑๑۩۞ ۩۩๑๑۩۞ ۩۩๑๑۩۞ ۩۩๑๑۩۞ ۩۩๑๑۩۞ ۩
دوست دارم
تو را
او را
و
تمام آن هایی را
که این حریم بی حرمتم را
به رسمیت بشناسند ...