تنهایی فقط یک واژه نیست
زخمیست ماندگار
زجریست بی قرار
دردیست پایدار
چیزی شبیه
"مرگ"....
یا شاید
حتی...
خود مرگ...
#رضاتهرانیان
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی رضات
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
عشق ینی اگه خودشم نبود خاطراتش بتونه ارضات کنه
می شد همه ی شب های شب، نخوابد توی بستر پیامبر
می شد جانش را سپر بلای رسول نکند؛ فقط یکی از آیه های قرآن کم می شد؛
" وَ مِن النّاس مَن یَشری نَفسه ابتغاء مَرضات الله"
می شد توی رکوع، انگشترش را به آن فقیر انفاق نکند. فقط شاید یکی از آیه های قرآن نازل نمیشد؛
"اِنَّما ولیُّکُمُ الله... وَ یؤتونَ الزَّکوة وَ هُم راکِعون "
می شد این قدر عزیز نباشد برای پیامبر؛ که قرآن نگوید "اَنفُسنا" که همه نگویند "اَنفُسنا"ی ماجرای مباهله، علی بود؛ جانِ پیامبر
می شد با همسرش، با بچه هاش، آن سه روز، آن سه روز افطارشان را به مسکین و یتیم و اسیر ندهند، فقط قرآن دیگر "هَل اَتی" نداشت
می شد آنقدر شجاعانه و دلیرانه نجنگد که قرآن حتی به ضربه سمّ اسبش قسم بخورد:
"وَ العادیات ضَبحاً.فَالموریاتِ قَدحاً"
می شد باب مدینه ی علم نبوی نباشد که دوست و دشمن بگویند: "مَن عِندَه عِلمُ الکِتاب" علی ست
می شد این قدر ولایتش مهم نباشد که توی حج آخر آیه بیاید:
"بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّک وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَه".
که دست عزیزی دستش را بالا ببرد و بگوید: "مَن کُنتُ مَولاه فَهذا علیٌّ مَولاه"
که خدا جبرئیل را دوباره روانه کند: "اَلیومَ اَکمَلتُ لَکُم دینکُم وَ اَتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتی"
می شد؟!
می شد اگر او "علی بن ابی طالب" نبود؛
خبر بزرگ؛ نبأ عظیم
مردی که اگر نمی آمد، اقلّش سیصد تا از آیه های قرآن کم می شد.
مریم روستا
نگفتمت
مرو آن جا که آشنات
منم
در این سراب فنا چشمه حیات منم
وگر به خشم روی صد هزار سال ز من
به عاقبت به من آیی
که منتهات منم
نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی
که نقش بند سراپرده رضات منم
نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی
مرو به خشک
که دریای باصفات منم
نگفتمت که چو مرغان به سوی دام مرو
بیا که قدرت پرواز و پرّ و پات منم
نگفتمت که تو را ره زنند و سرد کنند
که آتش و
تبش و
گرمی هوات منم
نگفتمت که صفتهای زشت در تو نهند
که گم کنی که سرچشمه صفات منم
نگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت
نظام گیرد
که خلاق بیجهات منم
اگر چراغ دلی
دان که راه خانه کجاست
وگر خداصفتی
دان که کدخدات منم ....