حال و هواي اول مهر امسال
معلم : سلام پسراي گلم حالتون چطوره ؟؟
دانش آموزان : سلام ، خوبم
معلم :
خب بچه ها ميشه خودتون رو معرفي کنيد
_ علي ٧ تهران
_ سهيل ٧ تهران
_ آرش ٧ تهران
_ محمد ٧ تهران
معلم : ااا بچه ها اين مسخره بازيا چيه در ميارين اگه اذيتم کنيد مجبور ميشم مدير رو خبر کنم بياد
خانم اجازه
معلم : بگو
خانم تورو خدا به مدير نگيد مياد ريموومون ميکنه
بقيه:خخخخخخخخخخ
معلم : الان که صداش کردم حاليتون ميشه
خانم اجازه
معلم : چيکار داري ؟!
خانم مدير زير آبه آفلاينه
بقيه:خخخخخخخخ
معلم : اه ديوونم کردين
خانم اجازه
معلم : بلههههه ؟
خانم اصل ندادين
بقيه : خخخخخخخخخخخ
معلم : (عصبی)
خانم اجازه
معلم : بگو
خانم زنگ تفريح بيايد پي وي کارتون دارم
بقيه:خخخخخخخخخ
معلم : ميخوام حضور غياب کنم موسوي ؟!
آنلاين
معلم : رضايي ؟
آفلاين
معلم : کافيييههههه
خانم اجازه ؟!
معلم : کوفت؟
خانم اگه اذيتتون کنيم بلاک ميشيم يا ريموو ؟!
معلم : (صدای سابیده شدن دندان که قابل وصف نیست)
دانش آموز:خخخخخخ
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی رضاي
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
بگذار تمام دنيا مسخره ات کنند!
خودت را...
چادرت را ...
سياه بودنش را...
چهره بدون آرايشت را...
☜مى ارزد به يک لبخند رضايت مهدى فاطمه (س)
ﻓﺮﻭﺭﺩﻳﻦ: ﺳﮑﻮﺕ ﻳﻪ ﻓﺮﻭﺭﺩﻳﻨﻰ ﻭﺍﺳﻪ ﺭﺿﺎﻳﺘﺶ ﻧﻴﺴﺖ
ﺩﺍﺭﻩ ﻓﮑﺮ ﻣﻯﮑﻨﻪ ﮐﻪ ﭼﺠﻮﺭﻯ ﺣﺎﻟﺘﻮ ﺑﮕﯿﺮﻩ .
ﺍﺭﺩﻳﺒﻬﺸﺖ : ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻬﺸﺘﻰ ﺑﺎﺷﻰ ﮐﻪ ﺍﺭﺩﻳﺒﻬﺸﺘﻰ ﺑﺸﻰ .
ﺧﺮﺩﺍﺩ : ﺍﺻﻼ ﺣﮑﺎﻳﺖ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﺧﺮﺩﺍﺩﻳﺎ ﺍﻭﻝ ﺟﺬﺍﺑﻴﺖ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﻌﺪ
ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻥ .
ﺗﻴﺮ: ﺍﮒ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﺗﻴﺮ ﻣﺎﻫﻴﺎ ﺷﺪﻯ ﺩﻭﺭ ﺩﺭﻭﻍ ﻭ ﮐﺎﻣﻞ ﺧﻂ
ﺑﮑﺶ .
ﻣﺮﺩﺍﺩ: ﻳﻪ ﻣﺮﺩﺍﺩﻯ ﻫﺮ ﭼﻘﺪ ﮐﻮﺩﮎ ﺩﺭﻭﻧﺶ ﺑﺎﺯﻳﮕﻮﺵ ﺑﺎﺷﻪ
ﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ ﺑﺎ ﮐﺴﻰ ﺑﺎﺯﻯ ﻧﻤﻯﮑﻨﻪ .
ﺷﻬﺮﻳﻮﺭ : ﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ ﺩﻝ ﻳﻪ ﺷﻬﺮﻳﻮﺭﻯ ﻭ ﻧﺸﮑﻮﻥ ﺧﺪﺍ
ﺑﺪﺟﻮﺭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺸﻮﻧﻪ.
ﻣﻬﺮ : ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺑﺎ ﻳﻪ ﻣﻬﺮ ﻣﺎﻫﻰ ﻳﻪ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺳﺖ
ﮐﻪ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻟﻴﺎﻗﺖ ﻣﻯﺨﻮﺍﺩ .
ﺁﺑﺎﻥ :ﺩﻧﻴﺎﺍﻡ ﻋﻮﺽ ﺷﻪ ﻳﻪ ﺁﺑﺎﻧﻰ ﻋﻮﺽ ﻧﻤﻴﺸﻪ
ﺁﺫﺭ : ﺁﺫﺭﻯ ﺁ ﺁﺭﻭﺯﻳﻰ ﻧﺪﺍﺭﻥ ﭼﻮﻥ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺁﺭﺯﻭ ﻫﻤﻪ ﺍن.
ﺩﻯ: ﮐﺴﻰ ﮐﻪ ﻳﻪ ﺩﻯ ﻣﺎﻫﻰ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﻴﺪﻩ ﻟﮕﺪﻯ ﺑﻪ
ﺑﺨﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﻯﺰﻧﻪ ﮎ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺑﺮﻭﺳﻠﻰ ﻧﺰﺩ ﺑﻪ ﺣﺮﻳﻔﺎﺵ .
ﺑﻬﻤﻦ: ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﻰ ﻳﻪ بهمنی ﺭﻭ ﺑﺎ ﺿﻌﻔﺶ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻧﮕﻴﺮ
ﺍﺳﻔﻨﺪ:اسفند که ماه نیست کلکسیون ادمای جذابه و خاصه….
غم موهايم را داشتم که يکدست و لخت نيست که ميريزد
وچقدر ناسپاسي ات کردم
ونديده بودم کودکي که موهايش را شيمي درماني برده است ولي ايمانش به تو ازمن بيشتراست وميخندد
وميخند وراضيست به رضاي تو
ومن
چه ناسپاسم
براي کودکان سرطاني دعا کنيم
ســُـكوتــم از رضايتـــ نيست ،
فكــرم مشغولِ اينكه چـِـطــور دَهــنــت رو آسفالتــ كنم
يازده نكته...
نكته۱- اگر به قدر ترسيدن از يك عقرب، از عِقاب خدا بترسيم، عالَم اصلاح مي شود.
نكته۲- تو براي خدا باش، خدا و همه ملائكه اش براي تو خواهند بود. مَن كانَ لله، كان الله لَه
نكته۳- سعي كنيد صفات خدايي در شما زنده شود؛ خداوند كريم است، شما هم كريم باشيد. رحيم است، رحيم باشيد. ستاّر است، ستار باشيد...
نكته۴- دل جاي خداست، صاحب اين خانه خداست. آن را اجاره ندهيد.
نكته۵- كار را فقط براي رضاي خدا انجام دهيد، نه براي ثواب يا ترس از جهنّم.
نكته۶- اگر انسان علاقه اي به غير خدا نداشته باشد، نفس و شيطان زورشان به او نمي رسد.
نكته۷- اگر كسي براي خدا كار كند، چشم دلش باز مي شود.
نكته۸ - اگر مواظب دلتان باشيد و غير خدا را در آن راه ندهيد، آنچه را ديگران نمي بينند شما مي بينيد. و آنچه ديگران نمي شنوند، شما مي شنويد.
نكته۹- هركاري مي كنيد نگوييد: "من كردم"، بگوييد:لطف خداست همه را از خدا بدانيد
نكته۱۰- نفس امّاره را مهار كنيد و با آن مخالفت كنيد.
نكته۱۱- به سادات احترام بگذاريد...
هنگام مهماني رفتن
خانم ها
لباس نو مي خرند.
به دقت حمام مي كنند . لباس هايشان را اتو مي كنند.
با دقت آرايش مي كنند.
بهترين عطر را استفاده مي كنند.
به دقت خود را در آيننه نگاه مي كنند.
و بالاخره رضايت مي دهند كه خوشگلند!
آقايان
از يك ساعت قبل حاضرند و الان بر روي مبل خوابشان برده.
همسرم خواست با زن ديگري براي شام بيرون بروم ! ! !
پس از سالها زندگي مشترك، همسرم از من خواست كه با زن ديگري براي شام و سينما بيرون بروم. زنم گفت كه مرا دوست دارد ولي مطمئن است كه اين زن هم مرا دوست دارد. و از بيرون رفتن با من لذت خواهد برد. زن ديگر كه همسرم خواست با او بيرون برم، مادرم بود. او 19سال پيش بيوه شده بود ولي مشغلههاي زندگي و داشتن 3فرزند باعث شده بود كه من فقط در موارد اتفاقي و نامنظم به او سر بزنم. آن شب به او زنگ زدم و...با نگراني از من پرسيد مگر چه شده؟ نگران شدهبود، گفتم: به نظرم رسيد بسيار دلپذير خواهد بود اگر امشب با هم باشيم...جمعه عصر وقتي براي بردنش ميرفتم كمي عصبي بودم، او جلوي در خانه ايستاده بود و لباسي را پوشيده بود كه در آخرين جشن سالگرد ازدواجش پوشيده بود. با چهرهاي روشن همچون فرشتگان به من لبخند ميزد. وقتي سوار ماشين شد گفت به دوستانش گفته كه امشب با پسرم براي گردش بيرون ميروم و آنها خيلي تحت تاثير قرار گرفته بودند...به رستوراني رفتيم كه خيلي لوكس نبود اما جاي دنجي بود. وقتي منو را نگاه ميكرد، لبخند حاكي از رضايت را بر چهرهاش ميديدم...
به من گفت وقتي كوچك بوديم و با هم رستوران ميرفتيم، او بود كه منوي رستوران را ميخواند...من هم گفتم حالا وقتش رسيده كه تو استراحت كني و بگذاري من اين لطف را در حق تو انجام دهم...هنگام صرف شام گپ و گفت صميمانهاي داشتيم...آنقدر حرف زديم كه سينما را از دست داديم...وقتي او را به خانه رساندم گفت كه باز هم با من بيرون خواهد آمد به شرط اينكه او مرا دعوت كند و من هم قبول كردم...
چند روز بعد مادرم در اثر يك حمله قلبي درگذشت، كمي بعدتر پاكتي حاوي كپي رسيدي از رستوراني كه با مادرم آن شب غذا خورديم به دستم رسيد. همراه با يادداشتي كه به آن ضميمه شده بود: نميدانم كه آيا در آنجا خواهم بود يا نه ولي هزينه را براي 2نفر پرداخت كردهام يكي براي تو و يكي هم براي همسرت. و تو هرگز نخواهي فهميد آن شب براي من چه مفهومي داشته است، دوستت دارم پسرم. آن هنگام بود كه دريافتم چقدر اهميت دارد كه به موقع به عزيزانمان بگوييم كه دوستشان داريم و زماني كه شايسته آنهاست به آنها اختصاص دهيم...به نظرم هيچ چيز در زندگي مهمتر از خداوند و خانواده نيست، زماني كه شايسته عزيزانتان است به آنها اختصاص دهيد زيرا هرگز نميتوان اين امور را به وقت ديگري واگذار نمود...»
مادر بهشت من همه آغوش گرم تست
گوئي سرم هنوز به بالين نرم تست
مادرحيات با تو بهشت است و خرّم است
ور بي تو بود هر دو جهانش جهنّم است
ما را عواطف اين همه از شير مادر است
اين رقّتي كه دردل وشوري كه درسراست
اغلب كسان كه پرده حــــرمت دريده اند
در كودكي محبّت مــــادر نديده اند
امروز هستيم به اميد دعـــــاي تست
فردا كليد باغ بهشتم رضاي تست
سکوت ، هميشه نشانه رضايت نيست!
شايد کسي دارد
خفـــــه مي شـــود
پـشت ِ يـک بـغـض . . .