Your departure did not kill me. Only now my heart is in a thousand pieces and it's difficult for me to breathe! :))

رفتنت مرا نکشت. فقط اکنون قلبم هزار تکه‌ست و نفس کشیدن برایم دشوار.!:))

One day we both regretted at the same time;
I am waiting for your return
you are leaving

یک روز هر دومون همزمان پشیمون شدیم؛
من از انتظار برگشتنت
تو از رفتنت.

داده ات نعمت
نداده ات حکمت
گرفتنت علت…
شکرت یا رب شکرت….️

رفتنت
دردی را
درمان نمی کند؛
بمان،
بمان و
زخم هایم را
مرهمی باش،
زخم هایی که
تنها
برای التیام
دست های تو را می شناسند.

#محمدشیرین_زاده

گاهی باید کَند و رفت...
از آدم‌هایی که دوستشان داشتی؛
از مکان‌هایی که آنجا زندگی کردی؛
از هرآنچه دلبستگی داشتی؛
گاهی باید کَند و رفت...
و آنچه ماندنیست را جا گذاشت؛
مثل یاد، مثل خاطره، مثل لبخند؛
رفتنت
ماندنی و با ارزش می‌ شود؛
وقتی که باید بروی، بروی؛
و ماندنت پوچ و بی‌‌فایده است؛
وقتی که نباید بمانی، اما بمانی...!

انقدر حواسم پرت رنگ چشم‌هایت بود
که نفهمیدم دیگر بعد از رفتنت
چگونه این شب‌ها صبح نشد...
اینقدر درگیر چشم‌های خوش حالتت شدم که وقت رفتنت یادم رفت بگم نرو...
این من، بی تو میمیرد!

از رفتنت ناراحت نشدم،از این ناراحت شدم که یجوری رفتی، انگار بی اهمیت ترین آدم زندگیت بودم


«‌‌پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی»
«‌‌پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی»

‏از یهویی رفتنت ناراحت نشدم؛ از این ناراحت شدم که یجوری رفتی که انگار از اول هم برات هیچ اهمیتی نداشتم.


«‌‌پروکسی | پروکسی | پروکسی »
«‌‌پروکسی | پروکسی | پروکسی »

یه جایی خوندم نوشته بود: از رفتنت ناراحت نشدم،
از این ناراحت شدم که موقع رفتنت زخمی از جنگ برای من رو تنت نبود.
چقدر این جمله غم داشت. :)

آری، رفتنت مرا نکشت فقط اکنون قلبم هزار تکه‌ست و نفس کشیدن برایم دشوار

.࿐