میدونم تلخه، ولی خیلی بهش فکر میکنم. به اینکه مهمترین سوال آدمیزاد تو این جهان چیه؟ من از دید خودم یه جواب دارم براش؛ «من یملأ الفراغ الذین یغیبون؟». چهکسی جای خالی رفتگان را پر میکند.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی رفتگان
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
خدا رفتگان همه رو بهشون برگردونه
حداقل اون زنده هاش رو
خیال رفتگان شب تا سحر در جانم آویزد
خدایا این شب آویزان چه میخواهند از جانم
خزان هم با سرود برگ ریزان عالمی دارد
چه جای من که از سردی و خاموشی زمستانم
#شهریار
یکی از جان کندنهایی
که آدمها دچارش میشوند
همین پنجشنبههاست!
اصلاً اسم پنجشنبه که میآید
یاد رفتگان میافتیم ناخودآگاه..
چه آنها که از دنیایمان رفتهاند
و چه آنها که از زندگیمان رفتهاند
اما یادشان
بیخیالمان نمیشود!
فقط باید فاتحهشان را خواند و بس..
#علی_قاضی_نظام
رفت ؟
بہ درڪ
خدا رفتگان شمارو هم بیامرزه
سید محمدحسین بهجت تبریزی (زاده ۱۲۸۵ - درگذشته ۱۳۶۷) متخلص به شهریار (پیش از آن بهجت) شاعر ایرانی اهل آذربایجان بود که به زبانهای ترکی آذربایجانی و فارسی شعر سروده است.
استاد شهریار در تبریز بهدنیا آمد و بنا به وصیتش در مقبرةالشعرای همین شهر به خاک سپرده شد. در ایران روز درگذشت این شاعر معاصر را «روز شعر و ادب فارسی» نامگذاری کردهاند.
خراب از باد پائيز خمارانگيز تهرانم
خمار آن بهار شوخ و شهر آشوب شمرانم
خدايا خاطرات سرکش يک عمر شيدايي
گرفته در دماغي خسته چون خوابي پريشانم
خيال رفتگان شب تا سحر در جانم آويزد
خدايا اين شب آويزان چه مي خواهند از جانم
پريشان يادگاريهاي بر بادند و مي پيچند
به گلزار خزان عمر چون رگبار بارانم
خزان هم با سرود برگ ريزان عالمي دارد
چه جاي من که از سردي و خاموشي ز مستانم
سه تار مطرب شوقم گسسته سيم جانسوزم
شبان وادي عشقم شکسته ناي نالانم
نه جامي کو دمد در آتش افسرده جان من
نه دودي کو برآيد از سر شوريده سامانم
شکفته شمع دمسازم چنان خاموش شد کز وي
به اشک توبه خوش کردم که مي بارد به دامانم
گره شد در گلويم ناله جاي سيم هم خالي
که من واخواندن اين پنجه پيچيده نتوانم
کجا يار و دياري ماند از بي مهري ايام
که تا آهي برد سوز و گداز من به يارانم
سرود آبشار دلکش پس قلعه ام در گوش
شب پائيز تبريز است در باغ گلستانم
گروه کودکان سرگشته چرخ و فلک بازي
من از بازي اين چرخ فلک سر در گريبانم
به مغزم جعبه شهر فرنگ عمر بي حاصل
به چرخ افتاده و گوئي در آفاقست جولانم
چه دريايي چه طوفاني که من در پيچ و تاب آن
به زورقهاي صاحب کشته سرگشته مي مانم
ازين شورم که امشب زد به سر آشفته و سنگين
چه مي گويم نمي فهمم چه مي خواهم نمي دانم
به اشک من گل و گلزار شعر فارسي خندان
من شوريده بخت از چشم گريان ابر نيسانم
کجا تا گويدم برچين و تا کي گويدم برخيز
به خوان اشک چشم و خون دل عمريست مهمانم
فلک گو با من اين نامردي و نامردمي بس کن
که من سلطان عشق و شهريار شعر ايرانم
در آسانسورو باز کرده کوبونده تو سر من از درد اشکم در اومده
می گه آخی دردت اومد؟
د نه د دیدم شب جمعه اس به یاد رفتگانمون افتادم یه دیده ای تر کردم
ﺍﻭﻥ ﻭﻗﺘﺎ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﮐﻮﭼﯿﮑﻢ ۵ ﺳﺎﻟﺶ ﺑﻮﺩﺑﻬﺶ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺟﯿﺶ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﮕﻪ ﺟﯿﺶ ﺩﺍﺭﻡ
ﺑﮕﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺨﻮﻧﻢ!
ﯾﻪ ﺷﺐ ﺩﺍﯾﯿﻢ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﺑﻮﺩﺷﺐ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺍﺩﺍﺷﻢ ﺑﻪ ﺩﺍﯾﯿﻢ ﮔﻔﺖ:
ﺩﺍﯾﯽ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺨﻮﻧﻢ
ﺩﺍﯾﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺪﻭﺳﺖ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﭼﯿﻪ ﮔﻔﺖﺑﺎﺷﻪ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻓﻘﻂ ﺍﺭﻭﻡ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﻢ ﺑﺨﻮﻥ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ!!
ﺧﺪﺍ ﺭﺣﻤﺖ ﮐﻨﻪ ﺭﻓﺘﮕﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﻭ،ﻋﻔﻮﻧﺖ ﮔﻮﺵ ۱ ﺳﺎﻝ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻬﺶ ﻓﺮﺻﺖ ﻧﺪﺍﺩ!!
برای همه ی رفتگان و شهدا * صلوات *
اللًّهُـ‗__‗ـمَ صَّـ‗__‗ـلِ عَـ‗__‗ـلَى مُحَمَّـ‗__‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗__‗ـَد وَ عَجــ‗__‗ـل فَـرَجَهــُم
به داداشم یاددادﻩ ﺑﻮدمﺟﯿﺶ دارﻩهﺑﮕﻪ ﻣﯿﺨﻮام ﺑﺨﻮﻧﻢ
ﯾىﺷﺐ داﯾﯿﻢ ﺧﻮﻧﻤﻮن ﺑﻮد. نصفﻪ شب به داﯾﯿﻢ ﮔﻔﺖ :ﺑﯿﺪار ﺷﻮ ﻣﯿﺨﻮام ﺑﺨﻮﻧﻢ
داﯾیﻢ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺪونس ﺟﺮﯾﺎن ﭼﯿﻪ ﮔﻔﺖ :ﺑﺎﺷﻪ ﻓﻘﻂﺗﻮ ﮔﻮﺷﻢ ﺑﺨﻮن ﮐﺴﯽ بیدار نشه
ﺧﺪا رﺣﻤﺖ ﮐﻨﻪ رﻓﺘﮕﺎن ﺷﻤﺎ رو، ﻋﻔﻮﻧﺖ ﮔﻮش ۱ﺳﺎل ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻬﺶ ﻓﺮﺻﺖ ﻧﺪاد