از واقعیتها فرار میکنیم. روبروی اینه رژ لب میزنیم و خط چشم میکشیم و تند تند پلک میزنیم که اشکهایمان نریزد و زود فرار میکنیم تا مبادا ادمی که درون آینه نشسته لب باز کند و بگوید:
تو درست به اندازه حرف هایی که کسی را نداری که برایش بگویی، اندازه گریه هایی که برایشان شانهای نداری،اندازه دستهایی که نیستند تا دستهای سردت را بگیرند و اندازه بوسه هایی که پشت لبخندهای مصنوعیت مخفی میشوند، تنهایی.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی روبروی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
روبرو یه فرد ناتوان؛ قدرتتو به رخش نکش!
روبرو یه فرد بیمار؛ سلامتیتو به رخش نکش!
روبرو یه فرد فقیر؛ ثروتمند بودنتو به رخش نکش!
روبروی یه فرد زندانی؛ آزادیتو به رخش نکش!
روبروی یه فرد بیخانواده؛ خانوادتو به رخش نکش!
اگه یکم همه دیگه رو درک کنیم؛ دنیای جای زیباتری میشه..
شبتون زیبا.
. .
تو رابطههاتون
گاهی بشینید روبروی هم،
از هم گله کنید ولی
جواب همدیگرو ندید فقط
به گفتههای طرف مقابل فکر کنید
و رابطه رو بهتر کنید...
زمانی که غمگین هستیم؛
کنار پنجره میرویم و
خیره میشویم به فضای روبرویمان
و فقط فکر می کنیم،
به آنچه بر سرمان آمده است....
جسممان در کنار پنجره است؛
اما روحمان خدا میداند در کجا و
به یاد چه کسی پرسه میزند....
چه دردهای ناگفته ای که
در کنار پنجره با سکوت گفته ایم
و کسی از آن ها آگاه نیست...
زمانی که غمگین هستیم؛
کنار پنجره میرویم و
خیره میشویم به فضای روبرویمان
و فقط فکر می کنیم،
به آنچه بر سرمان آمده است....
جسممان در کنار پنجره است؛
اما روحمان خدا میداند در کجا و
به یاد چه کسی پرسه میزند....
چه دردهای ناگفته ای که
در کنار پنجره با سکوت گفته ایم
و کسی از آن ها آگاه نیست...
بـاید دلخوشیهای هرچند کوچک را هم در هوا قاپید و قابشان گرفت. بـاید این دلخوشیها را آرام و عمیق نفس کشید و وارد تمام ذرات وجود کــرد تا یادمان نـرود، قوی باشیم و هنوز چیزهایی هستند که دلیل لبخند ما باشند. بـاید با تمام قدرت روبروی غصهها ایستاد و قـاطعانه گفت: من کـم نمیآورم و شکستت میدهم !
. .
چیکارت کنم...موندی رو دستم!
(روبروی آینه)
ویلهلم
پای دوست داشتنت ایستاده ام ..
همچو درخت کاج ....
،روبروی پاییز ..•
بـاید دلخوشیهای هرچند کوچک را هم در هوا قاپید و قابشان گرفت. بـاید این دلخوشیها را آرام و عمیق نفس کشید و وارد تمام ذرات وجود کــرد تا یادمان نـرود، قوی باشیم و هنوز چیزهایی هستند که دلیل لبخند ما باشند. بـاید با تمام قدرت روبروی غصهها ایستاد و قـاطعانه گفت: من کـم نمیآورم و شکستت میدهم !
. .
بعداً میفهمی تو عاشق اون آدم نبودی
عاشق تصور خودت از اون بودی
اونجایی میکشی بیرون که این دوتا تصویر روبروی هم قرار میگیره