میان جمع بخندیم از سرِ اجبار
به حال غُربتِ خود مخفیانه گریه کنیم...
#مجید_ترکابادی
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی رکاب
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
ای روزگار! از چه کسی میتوان گرفت
تاوان این جوانی از دست رفته را؟
#مجید_ترکابادی
میان جمع بخندیم از سرِ اجبار
به حال غُربتِ خود مخفیانه گریه کنیم...
#مجید_ترکابادی
یه شب میام توی رکابیِ مردونت و دیگه برنمیگردم
از شرایط این تصویر عاشقانه، تنها، رکابیه سفیدی دارم که در نقاشی پشت سرشون ملاحظه میفرمائید
می دانی چه موقع از روی دوچرخه می افتی؟
زمانی که رکاب زدن را فراموش کنی ،
زندگی نیز اینگونه است ....
دل سوختن عزرائیل
روزی رسول خدا (ص) نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد. پیامبر(ص) از او پرسید: ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی، آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟
عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:
1- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت.
۲- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد.
در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (ص) رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت،
تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم و لی آنها را رها نمی کنیم.
خداوندا
از تو می خواهم
نه مثل مختار بعد از واقعه!
نه مثل حربن ریاحی میان واقعه!
و نه مثل توابین بعد از واقعه!
بلکه مثل عباس(ع) در تمام واقعه!
مثل مسلم پیشتاز واقعه!
در رکاب کسی باشیم که به انتظارش ایستاده ایم.
***اللهم عجل لولیک الفرج**
ﺩﻳﺸﺐ ﻣﺎﺷﻴﻨﻤﻮ ﭘﺎﺭﮎ ﻛﺮﺩﻡ ﺭﻭ ﭘﻞ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ
ﻃﺮﻑ ﺑﺎ٧٥ ﺳﺎﻝ ﺳﻦ ﻭ ﻳﻪ ﺯﻳﺮ ﺷﻠﻮﺍﺭﻱ ﺳﻪ ﺧﻂ ﻭ یه ﺭﮐﺎﺑﯽ
ﺟﻬﻴﺪﻩ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻴﮕﻪ: ﻣﺎﺷﻴﻨﺘﻮ ﻭﺭﺩﺍﺭ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻣﻴﺮﻳﻢ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ
ﻣﻴﮕﻢ ﺣﺎﺟﻲ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﻲ ﻣﻦ ﺭﻓﺘﻢ
ﻣﻴﮕﻪ ﻣﺎ ﺍﻻﻥ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻣﻴﺮﻳﻢ، ﻭﺭﺩﺍﺭ!
ﻣﻴﮕﻢ ﺣﺎﺟﯽ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺗﻴﭗ؟!
ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻣﻴﮕﻪ ﺗﻢ ﺷﺎﻡ ﺍﻣﺸﺐ ﻟﺒﺎﺱ ﺭﺍﺣﺘﻴﻪ
2چیز در دنیا هیچوقت تموم نمیشه
1 خیانت دوس دختر ارمین!
2 عکس انداختن تتلو با رکابی ....!
:|