When we are in trouble
We rang the bell of the house of acquaintances, but instead of the door
Our eyes were opened!

موقع گرفتاریامون
زنگ خونه ی آشناها رو زدیم اما به جای در
چشمامون باز شد!

به شکل افتضاحی دارم سعی میکنم دور و بریام نفهمن که دارم از هم میپاشم و حقیقتا این فشارهای روانی داره استخون‌های روحم رو خورد میکنه


«‌‌پروکسی | پروکسی | پروکسی »
«‌‌پروکسی | پروکسی | پروکسی »

از لحاظ روحی نیاز دارم به دور و وریام با ذوق بگم "دیدی شد؟"

از لحاظ روحی نیاز دارم به دور وریام با ذوق بگم : دیدی شد؟ .️

از لحاظ روحی نیاز دارم به دورو بریام با ذوق بگم: "دیدی شد:)"

اگه یسریامون هیچوقت اون “آدم خاص” رو پیدا نکردیم چی؟ :)

یه سریام تا میبیننت میگن
چاق شدی
لاغر شدی
جوش زدی
بهت نمیاد
اینا قرار بود آیینه توالت بشن دست روزگار باهاشون یار نبود.

دلخوریام...
دونه دونه جمع شد
تبدیل شد به،
سکوت…..

‏چه اخلاق زشتیه وقتی ازم یه تعریفی میکنن، سریع برمیگردم میگم نههه اینجوریام نیست. وا. خب بگو مرسی. چرا حتماً باید برینی به خودت؟

‏یسریام وقتی میان تو‌زندگیت حسرت میخوری که چرا زودتر نداشتیشون