•
به من بگو که کجا میروی پس از آن وقتها که ریاها تعطیل میشوند و ما به گریه رو میآوریم؟
- رضا براهنی
♡
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی ریاها
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
شبیه کوهی سخت و محکم ، استوار و پا برجا ، می ایستم ، در سخت ترین شرایط و سردترین شب ها و روزها ، دوام می آورم ، نمی شکنم ، نمی لرزم ، نمی ریزم ... ولی بعد از تمام تاب آوردن ها ، یک روز ، یک جا ، تمام خشم های ته گرفته و دغدغه های سرریز شده را از قله ی طاقتم بیرون می ریزم ، تمام سکوت های بیات شده ام را فریاد می کنم و چه منظره ی هولناکی ست فوران آتشفشانی که به خاموشیِ مداومش ایمان داشتند ... ولی آرام که گرفتم ؛ گدازه های خشم و ناامیدی ام ، زیباترین تندیس ها را ساخته اند و من باشکوه تر از همیشه ، ایستاده ام .
ایرادی ندارد اگر گاهی فرو بریزی و ناامید باشی ... که گاهی ناامیدی و ابراز درد ، بهترین تسکین است و بهترین شیوه برای دفع ضعف ها ، و رسیدن به نقطه ی تداوم و استحکامِ بیشتر ...
شاید اگر آتشفشان ها نبودند و اگر روزنه ای برای برون ریزیِ داغِ زمین نبود ؛ تمام کوه های جهان، فرو می ریختند ، تمام دریاها خشک می شدند و تمام اقیانوس ها می مردند . . .
#نرگس_صرافیان_طوفان . .
اگر نهایت دوست داشتن
در قطره های باران باشد.
من دریاها را به تو تقدیم می کنم
.کپشن خاص.
کجای دریاها جنگ است
که رودخانه ها باز
با آستین پر از سنگ می روند؟
#منوچهر_آتشی
شبیه کوهی سخت و محکم ، استوار و پا برجا ، می ایستم ، در سخت ترین شرایط و سردترین شب ها و روزها ، دوام می آورم ، نمی شکنم ، نمی لرزم ، نمی ریزم ... ولی بعد از تمام تاب آوردن ها ، یک روز ، یک جا ، تمام خشم های ته گرفته و دغدغه های سرریز شده را از قله ی طاقتم بیرون می ریزم ، تمام سکوت های بیات شده ام را فریاد می کنم و چه منظره ی هولناکی ست فوران آتشفشانی که به خاموشیِ مداومش ایمان داشتند ... ولی آرام که گرفتم ؛ گدازه های خشم و ناامیدی ام ، زیباترین تندیس ها را ساخته اند و من باشکوه تر از همیشه ، ایستاده ام .
ایرادی ندارد اگر گاهی فرو بریزی و ناامید باشی ... که گاهی ناامیدی و ابراز درد ، بهترین تسکین است و بهترین شیوه برای دفع ضعف ها ، و رسیدن به نقطه ی تداوم و استحکامِ بیشتر ...
شاید اگر آتشفشان ها نبودند و اگر روزنه ای برای برون ریزیِ داغِ زمین نبود ؛ تمام کوه های جهان، فرو می ریختند ، تمام دریاها خشک می شدند و تمام اقیانوس ها می مردند . . .
#نرگس_صرافیان_طوفان . .
✿ کپشن خاص ✿
- صبح که می شود ؛
یادم باشد در آینه یِ آسمان بنگرم
به دریاهایِ اطراف سری بزنم..
نگاهِ بیشه هایِ زیبا را ،
به کلبه یِ خورشید راهی کنم ..
قدری از گندمزارهایِ این حوالی عطرِ خوش نان را ببویم ..
و دستِ آفتاب را بگیرم ، برویم با هم کوچه کوچه ،
پنجره ها را بیدار کنیم ..
مبادا زندگی خواب بماند .
#فریبا_سعادت
پیامبر من،
رسول لبخند و مهربانی است
پیامبر من نماد رحمت است و ترجمه مهربانی
توسعه اسلام نه بر بال شمشیر
بلكه بر هندسه لبان محمد شکل گرفته است که زیباترین لبخندها را قاب می کرد...
ایمان با نگاه او جان می گرفت و
اسلام جهان را
او فرمانروای جان بود
پیامبر من، رسول مهربانی است دستانش بخشنده است و چشمانش نیز
دلی دارد کریم تر از همه دریاها
او
وحشی را جنایتکار قاتل حمزه سیدالشهدا را می بخشد
و
هنده را آنکه دندانش و دهانش هنوز بوی جگر حمزه می دهد را نیز عفو می کند
پیامبر من پیامبر سلام است و
سلام او
کلید اسلام
هیچ کس در سلام بر او پیشی نگرفته است و هیچ کودکی نیز از کنار او نگذشت مگر آن که به سلام او سلامت یافت و سعادت نیز هم..
او مرد کلمه و کلام است
مرد آیه و کتاب
جهان را کلماتش فتح کرد نه شمشیرش ...
اعجاز ماندگارش نیز کلمه بود نه چیز دیگر
این را به دنیا خبر برید ...
پیامبر من رسول مهربانی رسول بخشش رسول گذشت رسول لبخند رسول سلام رسول سلامت رسول سعادت و رسول انسانیت است
بگویید هر که را دستی بر قلم و نگاهی در هنر است
محمد مهربانی را
احمد آرامش بخش را
پیامبر رحمت را به جهان معرفی کند...
مادر کودکش را شیر می دهد
و کودک از نور چشم مادر
خواندن و نوشتن می آموزد
وقتی کمی بزرگتر شد
کیف مادر را خالی می کند
تا بسته سیگاری بخرد
بر استخوان های لاغر
و کم خون مادر راه می رود
تا از دانشگاه فارغ التحصیل شود
وقتی برای خودش "مردی" شد
پا روی پا می اندازد
و در یکی از کافه تریاهای روشنفکران
کنفرانس مطبوعاتی ترتیب می دهد و می گوید :
عقل زن کامل نیست ...
یادمان نرود ؛
همه ی ما شیر مادرمان را خورده ایم ...
وقتی می خواهی بروی
آسمان، صاف است
راه ها، هموار
ترن ها مدام سوت می کشند
همین طور
کشتی ها
اما وقتی می خواهی بیایی
دریاها، طوفانی می شوند
آسمان ها، ابری
و راه های زمینی را نیز
برف می بندد
من از دوردست ها آمده ام
از کوچه های کودکی
از شهر رنگین قصه های پدر در شبهای کشدار زمستان
و از چشمان هستی بخش مادرم
که تمام مهربانیش را در نگاهش به من می بخشید
باورم کن که شعر در من طغیان یگانگی است
و حماسه ی دوست داشتن
من دیگر گونه دوست می دارم
و دیگر گونه یگانه ام
مرا تنها می توان با من سنجید و تو را تنها با تو
که سالهاست در جستجوی تو بودم
با تو آبی می بینم تمام بیناییم را
چشمانت شکوه شکیبایی
گیسوانت ادامه ی باران ها
و دلت ترانه ی دریاهاست
زمزمه ی سرانگشتان باد در خواب خوش گیسوانت
زیبایی شاعرانه ایست که دلم را به بازی می گیرد
و نجابت کلامت آنچنان که هر کلام دیگری را بی رنگ می کند
در چشم انداز هرکجای طبیعت تو را می بینم
در چشمه
در رود
در دریا
در گل
در درخت
در جنگل
در دره
در دشت
در کوه…
با اینهمه هنوز در تو حیرانم
که تمامی عشقی در یک وجود و تمامی آرزویی در یک لباس