•
من در این آبادی پیِ چیزی میگشتم
پی خوابی شاید ، پی نوری
ریگی ، لبخندی :).
♡
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی ریگی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
همیشه در عجب بودم که
چرا در جاده عشق
پا به پایم نمی آمدی
حتی وقتی آهسته و پیوسته می رفتم
امروز فهمیدم
ریگی که در کفشت بود تو را می آزرد
می شود سخت ترین مساله آسان باشد
پشت هر کوچه ی بن بست خیابان باشد!
.
می شود حال بد ثانیه ها خوش باشد
شهر هم غرقِ همآغوشیِ باران باشد
.
گیرم این عشق که آتش زده بر زندگی ات
بعد جان کندنِ تو شکل گلستان باشد!
.
بعد یک عمر به ویرانه ی تو برگردد
تا درین شعر پر از حادثه مهمان باشد
.
گیرم این دفعه که برگشت، بماند...نرود!
گیرم از رفتنِ یک باره پشیمان باشد
.
فرض کن حسرتِ پاییز تو را درک کند
روز برگشتنِ او اوّلِ آبان باشد!
.
بی خیالِ غم هر روزه، چرا که دل من
مثل ریگی ست که در کفش تو پنهان باشد!
#امید_صباغ_نو
"روز برگشتنِ او اوّلِ #آبان باشد"
می شود سخت ترین مساله آسان باشد
پشت هر کوچه ی بن بست خیابان باشد!
.
می شود حال بد ثانیه ها خوش باشد
شهر هم غرقِ همآغوشیِ باران باشد
.
گیرم این عشق که آتش زده بر زندگی ات
بعد جان کندنِ تو شکل گلستان باشد!
.
بعد یک عمر به ویرانه ی تو برگردد
تا درین شعر پر از حادثه مهمان باشد
.
گیرم این دفعه که برگشت، بماند...نرود!
گیرم از رفتنِ یک باره پشیمان باشد
.
فرض کن حسرتِ پاییز تو را درک کند
روز برگشتنِ او اوّلِ آبان باشد!
.
بی خیالِ غم هر روزه، چرا که دل من
مثل ریگی ست که در کفش تو پنهان باشد!
#امید_صباغ_نو
"روز برگشتنِ او اوّلِ #آبان باشد"
با پا برهنگان دوستی کن
چون کفشی ندارند
که در آن ریگی باشد.!
اون ریگی که تو کفشتونه
آخرش شما رو از پا می اندازه،
نه اون قله کوهی
که می خواین ازش بالا برید
دشتهایی چه فراخ!
کوههایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی میآمد!
من در این آبادی، پی چیزی میگشتم:
پی خوابی شاید،
پی نوری، ریگی، لبخندی.
پشت تبریزیها
غفلت پاکی بود که صدایم میزد
پای نیزاری ماندم، باد میآمد، گوش دادم:
چه کسی با من، حرف میزد؟
سوسماری لغزید.
راه افتادم.
یونجهزاری سر راه.
بعد جالیز خیار، بوتههای گل رنگ
و فراموشی خاک.
لب آبی
گیوهها را کندم، و نشستم، پاها در آب:
من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هوشیار است!
نکند اندوهی، سر رسد از پس کوه.
چه کسی پشت درختان است؟
هیچ، میچرخد گاوی در کرت
ظهر تابستان است.
سایهها میدانند، که چه تابستانی است.
سایههایی بی لک،
گوشهی روشن و پاک،
کودکان احساس! جای بازی اینجاست.
زندگی خالی نیست:
مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست.
آری
تا شقایق هست، زندگی باید کرد.
در دل من چیزی است، مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بیتابم، که دلم میخواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه.
دورها آوایی است، که مرا میخواند..
سهراب سپهری
پابرهنه دوست دارم که نگی ریگی به کفشته!!!!!!!!
ﻻﻣﺼـــﺐ ﻭﺍﺳﻪ ﻃﺮﻑ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻣﯿﻔﺮﺳﺘﯽ
.
.
.
.
... ... .
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺍﺯ ﻧﻜﯿﺮ ﻭ ﻣﻨﻜﺮ ﺷﺐِ ﺍﻭﻝ ﻗﺒﺮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺳﻮﺍﻝ ﭘﯿﭽﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ :
ﮐﻪ ﻣﻨﻮ ﺍﺯ ﻛﺠﺎ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯽ ؟
ﻣﻨﻮ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﯼ؟
ﻗﺼﺪﺕ ﺍﺯ ﺍﺩﺩ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﯿﻪ؟؟
ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﯼ؟؟؟
ﻭ ﻏﯿﺮﻩ .......
ﺍﻭﻥ ﻭﺧﺖ ﻣﯿﺮﯼ ﻓﺮﻧﺪ ﻟﯿﺴﺘﺸﻮ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﻜﻨﯽ
ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﻓﻘﻂ ﺟﺎﯼ ﺩﺍﻭﻭﺩ ﺧﻄﺮ ﻭ ﺍﺣﻤﺪ ﺳﯿﺒﯿﻞ ﻭ ﺧﻔﺎﺵ ﺷﺐُ ﻭ ﺭﯾﮕﯽ ﻭ
ﺑﻦ ﻻﺩﻥُ ﺳﯿﺎ ﺳﺎﮐﺘﯿﻮ ﻣﻬﻮﺵ ﭘﺮﯾﻮﺵ ﭼﻪ ﺑﺪ ﮐﺮﺩ ﺷﻮﻫﺮ ﮐﺮﺩ ﻫﻤﻪ ﺭﻭ
ﺩﺭ ﺑﺪﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﻮﺵ ﺧﺎﻟﯿﻪ
بعضی وقتا
بعضیا خیلی خوین...
جوری که شک میکنی!
نکنه ریگی به کفشش داره...
و بعد به تنهاییت برمیگردی...