کپشن های مربوط به زدنا

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی زدنا

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وسط عصبانیت و غر زدنام‌ بهم گفت: « اما تو اینقدر باب دلمی که اگه صد بارم برگردم عقب، بازم تو رو انتخاب میکنم‌ تا بشی دلیلِ زندگیم.»

باب دلمی
که آنقدر احساسم به تو وصله

باب دلمی ..

ادامه ی روزتون دلچسب

دقیقا میخوای بدونی کجای زندگیمی؟
ببین تو دقیقا دقیقا همه‌جای زندگیمی.
رو درو دیوار اتاقمی
تو هوایی که نفس میکشم
تو مغزم
تو قلبم
خیالم
خوابم
تو نقاشیام
ساز زدنام
همه‌جا، ببین همه‌جا.🩷



. .

اونجا که نفست کم میاد وسط هق زدنات اونجارو تجربه کردی؟؟

از وقتی liked massege اومد برکت از لاس زدنامون رفت.

دقیقا میخوای بدونی کجای زندگیمی ؟؟
ببین تو دقیقا دقیقا همجای زندگیمی .
رو درو دیوار اتاقمی
تو هوایی که نفس میکشم
تو مغزم
تو قلبم
خیالم
خوابم
تو نقاشیام
ساز زدنام
همجا ، ببین همجا .

‏چه لاس زدنایی که با یه”تهرانی؟”پایان یافت..

دقیقا میخوای بدونی کجای زندگیمی ؟؟
ببین تو دقیقا دقیقا همجای زندگیمی .
رو درو دیوار اتاقمی
تو هوایی که نفس میکشم
تو مغزم
تو قلبم
خیالم
خوابم
تو نقاشیام
ساز زدنام
همجا ، ببین همجا .

من اصلا پیاده‌روی تو خیابونای کثیف و پردود تهرانو دوست نداشتم. نشستن تو کافه و دوساعت زل‌زدن به لیوان خالی قهوه رو دوست نداشتم. حرف‌زدنای طولانی و شب‌بیخوابیا رو دوست‌نداشتم. کوه و صبح زود و کوله و صبحونه‌‌ی خاک‌و‌خل‌گرفته رو دوست نداشتم. «من»، «تو» رو دوست داشتم.

وسط عصبانیت و غر زدنام‌ بهم گفت: « اما تو اینقدر باب دلمی که اگه صد بارم برگردم عقب، بازم تو رو انتخاب میکنم‌ تا بشی دلیلِ زندگیم.»

‏مثلا وسط حرف زدناتون یهو با ذوق تو چشات زل بزنه و محکم ببوستت..