✿ کپشن خاص ✿
از ما که گذشت اما پاییز امسال هم که بگذرد. زمستانهای زیادی را برای دوست داشتن پیش رو داریم.. سرمای زیادی را برای در آغوش گرفتن.. بارانهای زیادی برای قدم زدن..
با هیچ بهانهای نمیشود تو را دوست نداشت..
حالا هرچه پاییز بگذرد.. بهار قهر کند.. دنیا به پایان برسد.. باز دوستت دارم و هر چه میگذرد دلم نداشتنت را به یاد نمیآورد..
#زهرا_مهدوی
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی زمستانِ
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
✿ کپشن خاص ✿
- زنان و درختان چقدر به هم شبیهاند..
هر دو ریشه دارند،
هر دو برگ وبار.
هر دو بهارهایِ بسیار دارند و زمستانهایِ بسیارتر...
و در کمین هر دویشان تبرهایِ بسیاری است..
برایِ شکستنها،
برایِ بریدنها،
برایِ قطعِ امیدها...
اما هنر زن بودن به جوانه زدنهایِ پی در پی است
حتی وقتی شاخههایت را شکستند،
حتی وقتی ،
بیرحمیِ تبر تنت را،
تنهات را از ته برید،
اما تو ریشهدار باش،
نگذار که بخشکی و بپوسی
دستهایت را به آسمان بلند کن
تو دوباره سبز خواهی شد..
#عرفان_نظرآهاری
دلم یک زمستانِ سخت میخواهد!!
یک برف..
یک کولاک به وسعتِ تاریخ ..
که ببارد که ببارد
و تمام راه ها بسته شود
و تو چاره ای
جز ماندن نداشته باشی ...!!
#بابک_برزویه
.
نمیدانم مشکل از کجاست؛
یا سردترین زمستانِ تاریخ را داریم
یا کلاهی که تو سرم گذاشتی سرما را چند برابر میکند!
#علی_قاضی_نظام
این بار
نه کلاغ ها خبر آورده اند
نه قاصدک ها
زمستانِ دست هایت
داد می زند
پیش از آنکه بیایی
بهار را
جای دیگری
جا گذاشته ای ..
#رویا_فخاریان
هرقدر فردا به فراق تهدیدم کند
و آینده در کمینم بایستد
و وعیدم دهد
به زمستانِ اندوههای دیرگذر !
همچنان تو را دوست خواهم داشت
و هر روز صبح به تو میگویم
من از آن توأم
آن کریم است کو چو ابر بـــهار
چــــــون بریزد بخندد آخــر کار
نـه چو ابری که در زمستانها
رو کـــــند ترش وقت بارانها
مکتبی شیرازی
ابــــــــــــر اگر آب زندگی بارد
هـرگز از شاخ بید بر نخوری
سعدی
ابر با آن تیرهرخساری که پوشد روی روز
مردم چشم است دهقان را ز باران داشتن
قاآنی شیرازی
ابـــــــــر باید که به صحرا بارد
زان چه حاصل که به دریا بارد
عبدالرحمن جامی
ابـــــر شو تا که چو باران ریزی
بر گل و خس همه یکسان ریزی
عبدالرحمن جامی
اگـــــــر باران به کوهستان نبارد
به سالی دجله گردد خشک رودی
سعدی
باران آمد ترکها به هم رفت.
ضربالمثل فارسی
باران از سنگ دریغ نیست و صحبت از ناپذیر دریغ است.
خواجهعبدالله انصاری
باران به صبر پســت کند گرچه
نـرم است روی آن که خارا را
ناصرخسرو
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله رویــــد و در شورهزار خس
سعدی
باران که میبارد، تو میآیی
باران گل، بـــــــــاران نیلوفر
بــــاران مهر و مــاه و آیینه
بــــاران شعر و شبنم و شبدر
احسان خواجهامیری
به دعای گربه سیاه باران نمیآید.
به نرمی ظفر جوی بر خصم جاهل
کــه کُه را به نرمی کند پست باران
ناصرخسرو
به هـــــنگام سختی مشو ناامید
از ابـــــــــر سیه بارد آب سپید
نظامی
پند به نادان، بـــــــــــــــــاران است در شورهزار.
سعدی
چشمه از سنگ برون آید و باران از میغ
انگبین از مـــــــگس نحل، دُر از دریابار
سعدی
چو بسپردم من اندر تشنگی جـان
مــباد اندر جهان یک قطره باران
فخرالدین اسعد گرگانی
خزان زندگی من فرارسیده، میخواهم مثل درختان باروری باشم که با یک تکان میوههای لذیذ همچون باران از آن میریزد.
لودویگ وان بتهوون
دانای بــــــــــــــــــــــــیعمل، ابر بیباران است.
جان اشتاینبک
دریـــــــــــــــــــــا بی بارانش نمیشود.
ضربالمثل فارسی
زمانی که چشم به این جهان گشودی، یک روز بارانی بود. در حقیقت آنچه میبارید، باران نبود، اشک آسمان بود که به خاطر از دستدادن ستارهای گریه میکرد.
آنتوان دو سنتاگزوپری
ســخای بزرگان چو ابر بهار
به جایی ببارد که ناید به کار
نظامی
نریزد ابر بـــــــی توفیر دریا
نه بی باران شود دریا مهیا
نظامی
وای بــــــــــاران، بـــــــــــــــاران
شیشه پنجره را بــــــــــــــــــــــــــــــاران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست
حمید مصدق (این شعر را مرحوم احمد ظاهر خواننده معروف و شهید افقانی خوانده و یکبار هم با یک گروه سه نفره شامل خودش و خواهرش و یک طبله نواز در لاله زار بر روی صحنه اجرا کرد که با اینکه گروه کوچکی بودند اما استقابل از او چنا ن بود که هیچیک از خواننده های آنزمان آنقدر شرکت کننده در برنامه خود نداشتند که نشان از روح لطیف این خواننده شهید که به دست افراد امنیتی نورمحمدتره کی ریس جمهور کمونیست افقانستان شهید گردید)
ﺯﻧﻰ ﻛﻪ ﮔﻠﻮﺑﻨﺪﻯ ﺍﺯ ﺑﻬﺎﺭ ﻧﺎﺭﻧﺞ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﻭ ﺭﻳﺤﺎﻥ ﻭ ﻧﻌﻨﺎ ﺩﺭ ﺑﺎﻏﭽﻪ می کارد
ﺑﺮﺍﻯ ﻗﻤﺮیها ﺩﺍﻧﻪ می پاشد ﻭ
ﺑﺎ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺣﺮﻑ می زﻧﺪ
ﻧﺎخنهایش ﺭﺍ ﺑﺎ ﺣﻨﺎ ﺭﻧﮓ می کند ﻭ
ﮔﻴﺴﻮﺍﻥ ﺑﺎﻓﺘﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺭﻭﺑﺎنهای ﺭﻧﮕﻰ می بندد
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﺰﺍﻥ ﮔﻠﻪ ﺩﺍﺭﺩ،
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺩﺍغ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ
ﺯﻣﺴﺘﺎنهاﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﺭ می بافد ﻭ،
ﺑﻬﺎﺭﻫﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻰ
ﺍﻭ ﺯنیست ﻛﻪ ﺗﺎﺭ ﻭ ﭘﻮﺩﺵ ﻋﺎﺷﻖ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﺯنهای ﻋﺎﺷﻖ
ﺑﻪ ﻛﺘﺎبها ﻛﻮﭺ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ …
"آرزو پارسی"
این بازی نیست !
این کودکانه هایِ من نیستند ...
اینجا
من ...
به اندازه ی تمامِ خنده هایِ تو ،
دلخوشی لازم دارم ،
تا بفهمم که تنها نیستم ...
سفسطه نمی کنم !
دلم گواهی می دهد که آمدنت ،
بزرگترین اتفاقِ لحظه هایِ سرشارِ من است ...
اگر گُل می دهم در زمستانِ این روزهایِ زمین ،
برایِ باوری است
که سالیانِ دراز در دلم ریشه زده بود ...
قبله ام را به چشم هایِ تو می دهم،
نماز کن
در سپیده دَمِ بارانیِ فردا ....
طفلک کاجها
چه زجری میکشند زمستانها
وسطِ آنهمه درختِ خواب