Best feeling?
When someone scolds me for not taking care of myself.
That moment is really priceless, it means a lot when someone genuinely cares.
بهترین حس ممکن؟
موقعی که یه نفر بهخاطر اینکه حواسم به خودم نبوده و به خودم نرسیدم سرزنشم میکنه و بهم تشر میزنه.
اون لحظه خیلی باارزشه، وقتی یکی از ته دل بهت اهمیت میده یه دنیا ارزش داره .️
. .
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی زنشم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
اصن مرد باید اضافه وزن داشته باشه اضافه وزنشم بندازه روت
در مورد این یه مورد اصلا با من بحث نکنید
✿ کپشن خاص ✿
تا از تو هم آزرده شوم سرزنشم کن
آه این منم ای آینه! کم سرزنشم کن
آن روز که من دل به سر زلف تو بستم
دل سرزنشم کرد، تو هم سرزنشم کن
ای حسرت عمری که به هر حال هدر شد
در بیش و کم شادی و غم سرزنشم کن
#فاضل_نظری
سرزنشم مکن اگر از همه پا کشیده ام
طبع لطیف آدمی با همه سر نمی کند!
✨
ای حسرت عمری که
بـه هـر حال هدر شد
در بیش و کم شادی
و غم سرزنشم کن
چند وقت پیش یه شب ، داشتم میخوابیدم که یهو یه پشه اومد صاف نشست
نوک دماغم !
یه نیگا بهش انداختمو گفتم : سلام
گفت : علیک ..
گفتم : چیه؟
...
گفت: میخوام نیشت بزنم
گفتم : بیخیال ... این دفه رو کوتا بیا
گفت: تو بمیری راه نداره . گشنمه .
گفتم : الان میتونم با مشتم لهت کنم .
گفت : خودتم میدونی که تا بیای بزنی جا خالی دادمو مشتت میخوره وسط دماغت !
....
به نظر حرفش منطقی میومد !
گفتم : خیلی پستی
..ی دفه آهی بلند از ته دلش کشید و ساکت شد ...
گفتم چی شد؟؟
گفت : حاضری ؟
گفتم: تا جوابمو ندی نمیذارم بزنی ...
وقتی اصرارمو دید . دستمو گرفت و گفت : دنبالم بیا
گفتم کجا؟؟؟
گفت: مگه نمیخای جواب سوالتو بدونی ؟پس هیچ نگوو و دنبالم بیا
...ازجام بلند شدم و باهمدیگه راه افتادیم و رفتیم رفتیم و بازهم رفتیم...
گفت: هنوزم اصرار داری بدونی یا همینجا کارو تموم کنم ؟؟
گفتم : اینهمه راه اومدم تا جواب سوالمو بگیرم ... بریم
یهو یه لبخند زد و با دست زد به پشتم و گفت: این پشتکارته که
منو کشته !
راستش از شما چه پنهون ،یه جورایی ازش خوشم اومده بود .
به این فکر میکردم که اونقدا هم بچه بدی نیس !
تو این فکرا بودم که یهو گفت : آهااای آق پسر .ریسیدیم !
گفتم : خب
گفت :خب که خب .
گفتم : زهر مااار ..پس جواب سوالم چی شد؟؟
یهو دیدم اشک تو چشماش حلقه زد و سرشو انداخت پایین !
گفتم :چیه ؟
گفت : این سوراخو که میبینی توش زنو بچم زندگی میکنه !
اونشبی که یه پیف پاف خالی کردی تو اتاقت یادت میاد ، لعنتی؟؟
گفتم : آرره .چطور ؟؟
گفت: زن من اونشب اومده بود تو اتاقت . ولی توئه نامرررد با اون زهرماری
که به خوردش دادی اونو افلیج کردی . الان من موندم و 70 ، 80 تا بچه قد و نیم قد و یه زن افلیج !!
اونم به این خاطرکه توئه لعنتی حاضر نبودی یه چیکه ازون خونتو به ما بدی !!
......................................
سکوت سنگینی بینمون برقرار شد !
بغضی تلخ داشت گلومو فشار میداد . راسشو بخاید دیگه طاقت نیووردمو زدم زیر گریه ........
....................
از فردای اونشب ما باهم شدیم عین دوتا دوست خوب .
هرشب میاد پیشمو تا دلش میخاد میذارم خون بخوره .
راستش خودش حد و حدودشو میدونه و هیچوقت سواستفاده نمیکنه !
حال زنشم خدارو شکر روز به روز داره بهتر و بهتر میشه !
تا اینکه دیشب دیدم دوتایی با زنش که یه عصا زیر بغلش داشت
اومدن پیشم ..
جای همگی خالی ..
دوتاییشون نشستن رو دماغم و گفتن : بزنیم ؟؟
منم خندیدمو گفتم :
هرچقد دلتون میخاید بزنید .خوش باشید ...
یعنی تا آخر نشستی خوندی ؟ :))
ای روانی :))
سلامتی اون دختری ک موقع عقد به جای اینکه بگه با اجازه بزرگترا
گفت با اجازه ی عشقم ک نذاشتن بهش برسم…
//
بعد چشمتون روز بد نبینه دوماد چنان کوبید تو صورتش
که صدا آب هویج داد عقدشم نکرد . . .
مادرشوهر و خواهرشوهرشم گیساشو کندن
چون جلو فامیلا آبروشون رفته بود . . .
و اما بابای عروس با کمربند افتاد به جونش
تا جایی که جا داشت زد سیاه و کبودش کرد . . .
الانم طفلک ترشیده هیچکسم نمیاد بگیرش !
باباشم نمیذاره از خونه بره بیرون !
عشقشم الان دوتا بچه داره و زنشم خعلی دوس داره !!
داییم کارخونه داره! با ۳۰، ۴۰تا کارگر زیر دسش!!
زنشم شاغله!!!! اونوقت بهش سبد کالا دادن!!!!
اونوقت همسایمون تو نون شبش مونده سبد کالا بهش تعلق نمیگیره!
اصن سبدتا وضعی!
ﯾﺎرو ﻗﯿﺎﻓﻪ و ﻫﯿﮑﻠﺶ ﺷﺒﯿﻪ ﮔﻮرﯾﻞ ﮐﭽﻠﻪ، زﻧﺸﻢ ﺻﺪ و ﭘﻨﺠﺎه ﺳﺎﻧﺖ ﻗﺪ و ۰۸ ﮐﯿﻠﻮ وزن داره، اوﻧﻮﻗﺖ ﺗﻮ ﮐﺎرت ﻋﺮوﺳﯿﺸﻮن ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻟﻄﻔﺎ ﻫﻨﮕﺎم ورود ﻣﺮﯾﻢ و ﺻﺎدق ﻣﯿﻮه ﭘﻮﺳﺖ ﻧﮕﯿﺮﯾﺪ ﭼﺴﺐ زﺧﻢ ﻧﺪارﯾﻢ
اﻋﺘﻤﺎد ﺑﻪ ﻧﻔﺲ اﯾﻨﺎ رو اﮔﻪ درﺧﺖ ﮐﺎج داﺷتن اﻻن ﻫﻠﻮ ﺑﻪ ﮐﺸﻮرﻫﺎی اروﭘﺎﯾﯽ ﺻﺎدر ﻣﯿﮑﺮد
سلامتی اون دختری ک موقع عقد به جای اینکه بگه با اجازه بزرگترها گفت با اجازه ی عشقم ک نذاشتن بهش برسم..........
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بعد چشمتون روز بد نبینه دوماد چنان کوبید تو صورتش ک صدا اب هویج داد عقدشم نکرد.مادر شوهر خواهر شوهرشم گیساشو کندن چون جلو فامیلا آبروشون رفته بود.....و اما بابای عروس!!! با کمربند افتاد به جونش تا جایی ک جا داشت زد سیاهو کبودش کرد.! الانم طفلک ترشیده هیچکسم نمیاد بگیرش.باباشم نمیذاره از خونه بره بیرون.عشقشم الان دوتا بچه داره زنشم خعلی دوس داره..!!!!
نتیجه ی اخلاقی:
در زمان عقد از پدر و مادر خویش اجازه بگیرید...! باتشکر!!