این خصلت آدمیزاد است، تغییر میکند! یکزمانی خودت را به آب و آتش میزدی تا فرصتی پیدا کنی و دقایق و ساعاتی را با کسی که دوستترش داری، حرف بزنی و به خیال خودت که آرامتر شوی. یک زمانی هم پر از فرصتهای خالی شدهای و ترجیح میدهی بنشینی، برای خودت چای بریزی و به صدای سکوت خانه و رفت و آمدهای ضعیف خیابان گوش کنی.
گاهی دلت میخواهد هیچکسی را نبینی و با هیچکسی در رابطه با هیچ موضوع بااهمیت یا فاقد اهمیتی حرف نزنی و تنها، دور افتاده و بیخبر باشی و به دور از نگاهها و حرفها و قضاوتها، زخمهای خودت را ببندی و خودت را برای ادامهی نبردهای جهانت، آماده کنی.
#نرگس_صرافیان
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی ساعاتی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
✿ کپشن خاص ✿
این گلدان را کجای دلم بگذارم
که مشرف به پنجرهات باشد
واقعا چه ساعاتی از روز را
به چشمانم اختصاص دهم
که ناودانها و معابر نرنجند از من؟
غمت غمگینم کردهاست
اما دوستتدارم...
#حسین_صفا
✿ کپشن خاص ✿
این گلدان را کجای دلم بگذارم
که مشرف به پنجرهات باشد
واقعا چه ساعاتی از روز را
به چشمانم اختصاص دهم
که ناودانها و معابر نرنجند از من؟
غمت غمگینم کردهاست
اما دوستتدارم...
#حسین_صفا
بعضىها عجیب آرامشِ محضاند
مثلاً وقتی ساعاتی نباشند
گويى تو هم در خودت نيستى!
در ناكجاى "افكارت" از نبودنهای
احتمالی، "تنهایی" غرق میشوی...
#محمد_علیدادی
لدفــــا بخونیــــن همشــــو...
چه کسی می تواند این معادله را حل کند؟
چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟
چه کسی میداند جنگ یعنی سوختن؟ یعنی آتش؟ یعنی گریز به هر جا؟یعنی اضطراب اینکه کودکم کجاست؟جوانم چه شد؟دخترم چه می کند؟
چه کسی معنی این جمله را می داند؟"نبرد تن و تانک؟؟؟؟"
اصلا چه کسی میداند تانک چیست؟
می توانی این مسله را حل کنی؟
"گلوله ای از لوله ی دوشکا با سرعت اولیه از فاصله ی هزار متری شلیک می شود،در مبدا به حلقومی اصابت می کند ،آن را سوراخ می کند، گذر می کند.. حالا معلوم کنید سر کجا افتاده است؟؟"
کیف و کلاستورتون رو از چه پر می کنید؟؟ از خیال .. از کتاب.. از نام شامخ دکتر،مهندس..؟
صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر کشیدن پرستو شدن..
ااما تو اگر قاسم نیستی اگر علی اکبر نیستی..لااقل حرمله نباش.. که خدا هدیه ی حسین را پذیرفت و خون علی اکبر و علی اصغر رو به زمین پس نداد...
من نمی دانم فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد..؟؟؟
"شهید احمدرضا احدی_رتبه ی یک کنکور سال 1364_ساعاتی قبل از شهادت
پسر:
دختری دید شیفته اش شد
بعد از ساعاتی پیاده روی
بنزی جلویه پاشون ترمز کرد
دختر به پسر گفت:
من نمیتونم برای همیشه با تو پیاده راه بیام
دختر سوار بنز شد
راننده گفت:
خانوم لطفا پیاده بشید
من
راننده این آقا هستم ............