ارنست همینگوی از سرطان، مالاریا، التهاب کبدی، دیابت، شکستن ستون فقرات و جمجمه، دو سانحهی هوایی و خونریزی کبد و کلیه جان سالم به در برد ولی در نهایت خودکشی کرد!
آدمها را این چیزها نمیکشه، بی دفاع شدن در مقابل رنج، غم و بیماری میکشه، ناامیدی و انگیزه نداشتن برای ادامه از بین میره...
آدما را تنها شدن در مقابل مصیبت میکشه...
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی سانحه
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
من سال ها پیش
در یک سانحه
مُرده ام..
درست همان لحظه ای که
تو را در انتهایِ
#آن_کوچه_دیدم
با همان لباس قرمز چهارخانه ات
درست همان لحظه
هزار بار
برایت
#مُردم_و_زنده_شدم..
#یونس_مقصودی
(من عاشق این داستان کوتاهم.مدیر توروخدا اینو تایید کن)
مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.
زن جوان: یواش تر برو، من می ترسم.
مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره.
زن جوان: خواهش میکنم ، من خیلی می ترسم.
مرد جوان: خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری.
زن جوان: دوستت دارم، حالا میشه یواش تر برونی.
مرد جوان: منو محکم بگیر.
زن جوان: خوب حالا میشه یواش تر بری.
مرد جوان: باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری، آخه نمیتونم راحت برونم، اذیتم میکنه.
روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود. برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت. مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود....
هر سکوتی نشانه ضعف نیست:
دانشجویی می گفت : یکی از استادان مرد ما ساعت دخترانه می بسته و این باعث خنده دانشجویان می شد تا اینکه برامون مشخص شد اون ساعت تنها دخترش بود که طی سانحه ای اونو از دست داده بود،
دلهایی هستند که درد می کشند اما دم نمی زنند.
همیشه سکوت شخص ، دلیل بر عدم قدرت او بر جواب دادنش نیست.
خیلی ها هستند که سکوت می کنند تا کسی را جریحه دار نکنند.
خیلی ها هم هنگام عصبانیت سکوت اختیار می کنند تا کسی را از دست ندهند.
و می ماند سکوت بزرگ....... اون هم سکوت شماست ،
تا خودت و رفتارت را ترقی دهی، هیچکس تو این دنیا از فشارهای زندگی در امان نخواهد بود .
پس سپاس :کسانی را که قبل از پوزش ، ما را معذور میدانند و سپاس : کسانی را که حال ما را درک میکنند ، قبل از اینکه ما آنرا شرح دهیم و سپاس : کسانی را که با همه عیبهایمان ما را دوست دارند
سرباز قبل از اینکه به خانه برسد با پدر و مادر خود تماس گرفت و گفت:
پدر ومادر عزیزم جنگ تمام شده و من می خواهم به خانه برگردم؛ ولی خواهشی از شما دارم.
رفیقی دارم که می خواهم او را با خود به خانه بیاورم.
پدر و مادر او در پاسخ گفتند: ما با کمال میل مشتاقیم که او را ببینیم. پسر ادامه داد :
ولی موضوعی است که باید در مورد او بدانید؛ او در جنگ بسیار آسیب دیده و در اثر برخورد با مین یک دست ویک پای خود را از دست داده است، و جایی برای رفتن ندارد و من می خواهماجازه دهید او با ما زندگی کند.
پدرش گفت: ما متاسفیم که این مشکل برای دوست تو به وجود آمده است. ما کمک میکنیم تا او جایی برای زندگی در شهر پیدا کند.
پسر گفت: نه؛ من می خواهم که او در خانه ما زندگی کند آنها در جواب گفتند:
نه؛ فردی با این شرایط مو جب دردسر ما خواهد بود.ما فقط مسئوول زندگی خودمان هستیم و اجازه نمی دهیم او آرامش زندگی ما را بر هم بزند. بهتر است به خانه بازگردی و او را فراموش کنى ،دراین هنگام پسر با ناراحتی تلفن را قطع کرد و پدر و مادر او دیگر چیزی نشنیدند.
چند روز بعد پلیس نیویورک به خانواده پسر اطلاع داد که فرزندشان در سانحه
سقوط از یک ساختمان بلند جان باخته و آنها مشکوک به خودکشی هستند.
پدر و مادر آشفته و سراسیمه به طرف نیویورک پرواز کردند و برای شناسایی جسد پسرشان به پزشکی قانونی مراجعه کردند.
با دیدن جسد؛ قلب پدر و مادر از حرکت ایستاد.
پسر آنها یک دست و پا نداشت !