کپشن های مربوط به سبوس

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی سبوس

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

از همان روزی که دست حضرت قابیل

گشت آلوده به خون حضرت هابیل

از همان روزی که فرزندان آدم

صدر پیغام آوران حضرت باری تعالی

زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید

آدمیت مرد

گرچه آدم زنده بود



از همان روزی که یوسف را برادر ها به چاه انداختند

از همان روزی که با شلاق و خون دیواره چین را ساختند

آدمیت مرده بود



بعد دنیا هی پر از آدم شد واین آسیاب گشت و گشت

قرن ها از مرگ آدم هم گذشت

ای دریغ ، آدمیت برنگشت



قرن ما

روزگار مرگ انسانیت است

سینه دنیا زخوبی ها تهی است

صحبت ازآزادگی پاکی مروت ابلهی است

صحبت از موسا و عیسا و محمد نابجاست

قرن موسی چنبه ها است



من که از پژمردن یک شاخه گل

از نگاه ساکت یک کودک بیمار

از فغان یک قناری در قفس

از غم یک مرد در زنجیر

حتی قاتلی بر دار

اشک در چشمان و بغضم در گلوست

وندرین ایام زهرم در پیاله زهر مارم در سبوست

مرگ او را از کجا باور کنم؟



صحبت از پژمردن یک برگ نیست

وای جنگل را بیابان می کنند

دست خون آلود را درپیش چشم خلق پنهان میکنند

هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا

آنچه این نامردمان یا جان انسان می کنند



صحبت از پژمردن یک برگ نیست

فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست

فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست

فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست

در کویری سوت و کور

در میان مردمی با این مصیبتها صبور

صحبت از مرگ محبت مرگ عشق

گفتگو از مرگ انسانیت است

شعر مادر ایرج میرزا و شعر طنز مادر از ایرج میرزای امروزی :
گویند مرا چو زاد مادر به دهان گرفتن آموخت
شب ها بر ِ گاهواری من بیدار نشست و خفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد تا شیوه ی راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم الـفـاظ نهاد و گفتن آموخت
لبخند نهاد بر لـب مـن بـر غـنچه ی گل شکفتن آموخت
پس هستی من ز هستی اوست تا هستم وهست دارمش دوست

ایرج میرزای قرن ۲۱
گوینــــــــد مرا چـــو زاد مـادر روی کاناپه، لمــــیدن آموخت
شب ها بر ِ تـلـویـزیـون تا صبــح بنشست و فـیـلـم دیدن آموخت
برچهـــره، سبوس و ماست مالید تا شیوه ی خوشگلیـدن آموخت
بنــــمود «تتو» دو ابروی خویش تا رســم کمان کشـیدن آموخت
هر مــــاه برفـــت نزد جـــــراح آیین ِ چروک چیـــــدن آموخت
دستـــــــــم بگـــرفت و ُبرد بازار همـــــواره طلا خریدن آموخت
با دایــــــی و عمّه های جعــــلی پز دادن و قُمپُــــــزیدن آموخت
با قوم خودش ، همیــــــشه پیوند از قوم شــــوهر، بریدن آموخت
آســــــوده نشست و با اس ام اس جک های جدید، چتیدن آموخت
چون سوخت غذای ما شب و روز از پیک، مدد رسیــــدن آموخت
پای تلفــــن دو ساعت و نیــــــم گل گفتن و گل شنیـــدن آموخت
بابــــــام چــــو آمد از سر کـــار بیماری و قد خمیـــــدن آموخت​

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

همان, روزی, حضرت, قابیل, آلوده, هابیل, فرزندان, پیغام, آوران, باری, تعالی, دشمنی, خونشان, جوشید, آدمیت, گرچه, زنده, یوسف, برادر, انداختند, شلاق, دیواره, ساختند, مرده, دنیا, واین, آسیاب, گذشت, دریغ, برنگشت, روزگار, انسانیت, سینه, زخوبی, صحبت, ازآزادگی, پاکی, مروت, ابلهی, موسا, عیسا, محمد, نابجاست, موسی, چنبه, پژمردن, شاخه, نگاه, ساکت, کودک, بیمار, فغان, قناری, زنجیر, قاتلی, چشمان, بغضم, گلوست, وندرین, ایام, زهرم, پیاله, مارم, سبوست, باور, نیست, جنگل, بیابان, کنند, درپیش, پنهان, میکنند, حیوانی, نمیدارد, آنچه, نامردمان, جهان, هرگز, نرست, نخست, کویری, میان, مردمی, مصیبتها, صبور, محبت, گفتگو, مادر, ایرج, میرزا, میرزای, امروزی, گویند, دهان, گرفتن, آموخت, گاهواری, بیدار, نشست, خفتن, دستم, بگرفت, شیوه, زبانم, الفاظ, نهاد, گفتن, لبخند, غنچه, شکفتن, هستی, اوست, هستم, وهست, دارمش, دوست, کاناپه, لمیدن, تلویزیون, بنشست, فیلم, دیدن, برچهره, ماست, مالید, خوشگلیدن, بنمود, ابروی, خویش, کمان, کشیدن, برفت, جراح, آیین, چروک, چیدن, ُبرد, بازار, همواره, خریدن, دایی, عمّه, جعلی, دادن, قُمپُزیدن, خودش, همیشه, پیوند, شوهر, بریدن, آسوده, جدید, چتیدن, سوخت, غذای, رسیدن, تلفن, ساعت, شنیدن, بابام, بیماری, خمیدن,