بعدها تاریخ می گوید که چشمانت چه کرد؟
با من ِتنهاتر از ستارخان ِبی سپاه..
(حامد عسکری)
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی ستارخان
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
ستارخان در خاطراتش می گوید:
من هیچوقت گریه نکردم،
چون اگر گریه می کردم آذربایجان شکست می خورد
و اگر آذربایجان شکست می خورد ایران شکست می خورد.
اما در زمان مشروطه یک بار گریستم.
و آن زمانی بود که 9 ماه در محاصره بودیم بدون آب و بدون غذا.
از قرارگاه آمدم بیرون، مادری را دیدم با کودکی در بغل، کودک از فرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت و بدلیل ضعف شدید بوته را با خاک ریشه می خورد، با خودم گفتم الان مادر کودک مرا فحش می دهد و می گوید لعنت به ستارخان.
اما مادر، فرزند را در آغوش گرفت و گفت:
"اشکالی ندارد فرزندم، خاک می خوریم، اما خاک نمی دهیم."
آنجا بود که اشک از چشمانم سرازیر شد .
جاویدان باد نام کسانی که بخاطر عزت این مملکت و آب و خاک، جانانه ایستادند
امروز صبح دختر عزیزی(پسر گلی منظورم بود از بس شبیه همن آدم اشب میکنه) زنگ زده برای خرید بلیط کنسرت
گفت : چنده ؟ گفتیم : 40 تومانی ، 60 تومانی ، 70 تومانی و …
گفت : اینا چه فرقی میکنن؟
گفتیم : بستگی داره که شما کجا بشینین!
گفت : ما ستارخان میشبنیم … چقدر همه رو شاد کرد …