.بهار می اید
سالی نو و عیدی نو.
زمستان کوله بار نه چندان برفی اش را بست
و در روزهای پسین نیز وداع برفی اش را با شهرمان کرد.
گویی می خواست به همه ی ما که در میان روزمرگی ها و مشغله ها سردرگمیم،
یادآوری کند که من زمستان بودم که در میان شما ـ نه چندان پرقدرـ مدّتی را زیستم
و اکنون با شما وداع می کنم.
زمین هم، همان روزها ـ و البتّه پیش تر هاـ
لباس سفیدش را از تن بدر آورد و خود را آماده ی پوشیدن لباس سبزش کرد.
گویی دیگر خسته شده بود و نای بودن با لحظات بی برف و باران زمستان را نداشت
و به بهاری شدنش اصرار می ورزید؛ در حسرت لباس سبزش بود
بیقرار سبز شدن بود، بیقرار بهاری شدن.
بیقرار قدوم کوچک و رنگین شکوفه ها.
زمین از نو شروع کرد بیاین ما هم از نو شروع کنیم و بهاری شویم
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی سردرگمیم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)