کاش میشد هرکس را که میشناسم برای ابد از سرراهم برداشته میشدند و وارد دنیایی تازه با آدمهایی که همدیگر را نمیشناختیم میشدم.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی سرراه
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
گاهی وقتا
معجزه همون آدمای خوش قلبی هستن
که اتفاقی سرراهمون قرار میگیرن ...
.࿐
✿ کپشن خاص ✿
و در نهایت تو به اون چیزی که تصور میکنی میرسی. همون چیزی که دلت میخواد رو به دست میاری، همون چیزی که رویاشو داشتی پیدا میکنی، همون آدمی که بهش فکر میکردی سرراهت میاد. پس درکنار تصمیماتت و تلاشهات، درست تصور کن، درست بخواه، درست رویاپردازی کن و به آدمای خوب فکرکن.
.
دنبال هیچکس ندویین
آدمایی که همدیگرودوست دارن
اتفاقی همش سرراه همن...
اسب سواری مرد چلاقی را سرراه خود دید که از او کمک می خواست مرد سوار دلش به حال او سوخت از اسب پیاده شد و او را از جا بلند کرد و روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند
مرد چلاق وقتی بر اسب سوار شد دهنه ی اسب را کشید و گفت:اسب را بردم.
و با اسب گریخت.
اما پیش از آنکه دور شود صاحب اسب داد زد
تو تنها اسب را نبردی جوانمردی را هم بردی.
اسب مال تو اما گوش کن ببین چه می گویم.
مرد چلاق اسب را نگه داشت .
مرد سوار گفت: هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی.زیرا می ترسم دیگر هیچ سواری به پیاده ای رحم نکند.
این دلنوشته رو برای کسانی می نویسم که همیشه در کنارم هستن
بـــــرای کســانی که به هنگام نیاز به لبهای مـــن خنده میارن
بـــــرای کســانی که در زمان نــومیدی به مــن دلگــرمی میدن
بــــــرای تـــو دوســــت خــــوبـــــم
بــــــرای تـــو که در سرراهم قرار گرفتی
بــــــرای تـــو که همنشین مــن شدی
بــــــرای تو که لحظه های غم و شادی خودمو با تو میگذرونم
زندگـــی تنـــها نفس کشــیدن نیست
زندگـــی راستین زمانی است که نفس انســـان می گیرد
زندگـــی زیباست بخصوص با دوستـــی مثل تـــو ...
سر سفره شام بودیم برا بابام اس اومد
ﮔﻔﺖ : ﭘﺴﺮ ﺑﺨﻮﻥ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﭼﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ
:ﻣﻨﻢ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺧﻮﺩﻡ ﻭ ﻟﻮﺱ ﮐﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ
ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻋﺰﯾﺰﻡ سرﺭﺍﻫﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﯿﺎﯼ ﯾﻪ
ﻣﺎﯼ ﺑﯿﺒﯽ ﻫﻢ ﺑﺮﺍ ﺑﭽﻪ ﺑﮕﯿﺮ ﺑﻮﺱ ﺑﻮﺱ
ﻋﺎﻗﺎ ﺗﺎ ﻣﺎ ﺍﯾﻨﻮ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮﻥﺑﺎ ﮐﻔﮕﯿﺮ ﮐﻮﺑﯿﺪ ﺗﻮ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺎﺑﺎهه
ﺑﺎﺑﺎم ام ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﻧﮑﺮﺩ ﺩﯾﺴﻪ ﺑﺮﻧﺞﮐﻮﺑﯿﺪ
ﺗﻮ ﺳﺮه ننهه ﯾﻌﻨﯽ ﯾﻪ ﺩﻋﻮﺍﯾﯽ ﺭﺍﻩﺍﻓﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﻧﮕﻮ ﻭﻧﭙﺮﺱ
بعد پاشد ﺭﻓﺖ عینکشو بیاره ﺷﻤﺎﺭﻩﻃﺮﻓﻪ ﺑﺨﻮﻧﻪ ﺑﺒﯿﻨﻪ ﮐﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺱ ﺩﺍﺩﻩ
منم فرار ﮐﺮﺩﻡ ﺍﺯ دیشب ﺗﻮ ﭘﺎﺭکم
ﻋﺠﺐ ﻫﻮﺍﯾﻪ ﻧﺎﺯیه جاتون خالی
کسی جا خواب سراغ نداره :|
تفاوت قصه گفتن مامان بابا های دیگه با مامان بابای من:
مامان وباباهای دیگه:یکی بود یکی نبود یه پری کوچولویی بودکه....
مامان بابای من:یه جنه از قبرستون اومد بیرون گفت میخوام بچه هایی که نمیخوابن رو بخورم...منم هرشب غش میکردم اینا فکر میکردن من خوابیدم..
نه واقعا به این میگن محبت ...
مدیونید فکر کنید سرراهیم...:((((
اکبر عبدی همبازی مرحوم حسین پناهی، خاطرهای از همکار سابقش میگوید که خواندن آن خالی از لطف نیست.
عبدی میگوید: «یک روز سر سریال بودیم. هوا هم خیلی سرد بود. از ماشین پیاده شد بدون کاپشن. گفتم: حسین این جوری اومدی از خانه بیرون؟ نگفتی سرما میخوری؟! گفت: کاپشن قشنگی بود نه؟ گفتم: آره. گفت: من هم خیلی دوستش داشتم ولی سرراه یکی را دیدم که اون هم دوستش داشت و هم احتیاجش داشت. من فقط دوستش داشتم.»