می خواهم رها باشم ! در سرسبزیِ جاده زندگی گم شوم و نفس های بی خیالی را در ریه های روزمرگی هایم بپاشم ! می خواهم برای مدتی از دوست داشتن ها و دوست نداشتن ها دور و در خلأ احساسی شناور باشم و زندگی کنم !
. .
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی سرسبزی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
می خواهم رها باشم ! در سرسبزیِ جاده زندگی گم شوم و نفس های بی خیالی را در ریه های روزمرگی هایم بپاشم ! می خواهم برای مدتی از دوست داشتن ها و دوست نداشتن ها دور و در خلأ احساسی شناور باشم و زندگی کنم !
. .
All the scars
that come with the greenness .
تمومه زخمایی که باعثه،
سرسبزیه دلمون شد :)
. ⃟.
✿ کپشن خاص ✿
قرار ابرهای بیوطن بیهودهپیماییست
در آغوشم بگیر ای آسمان ! روح تو دریاییست
دمی سرسبزی ما را به پای سرخوشی مگذار
درختی مثل من هرسال ناچار از شکوفاییست
تو هم بیچارهای ! بیچاره چون شیری که میداند
فقط وقت عبور از حلقهی آتش تماشاییست
چراغ حسن میافروزی و در شهر میگردی
ولی این دلربایی نیست، این تشییع زیباییست
به مردم چون پناه آوردم از تنهاییام دیدم
که از «تنها شدن» جانکاه تر «احساس تنهایی»ست
#فاضل_نظری
چه می شد کل این دنیا
شبیه شهر ماسوله
پر از سرسبزی و
شور و نشاط و شاپرک باشد
و سقف خانه ی من
با حیاط خانه ی تو
مشترک باشد !
#مجید_احمدی
سلام بر بهار دلها و سرسبزی روزگار......
هفت سین براتون آماده کردم ، اونو تو سفره دلتون میذارم .
سایه خدا بر سرتون
سلامتی بر پیکرتون
سرسبزی در خانه تون
سخاوت خدا در مال تون
سرنوشت نیکو در عمرتون
سبد سنبل در دست تون
سیب خنده رو لباتون
خرم و شاد باشین . پیشاپیش سال نو مبارک
" درود! یه شعر گذاشتم یه کوچولو طولانیه، ولی خعلی قشنگه!
من خیلی دوسش دارم، نظر شما چیه؟؟؟ "
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم
به تو، آری! به تو یعنی به همان منظر دور
به همان سبز صمیمی، به همان باغ بلور
به همان سایه، همان وهم، همان تصویری
که سراغش ز غزل های خودم می گیری
به همان زل زدن از فاصله ی دور به هم
یعنی آن شیوه ی فهماندن منظور به هم
به تبسم، به تکلم، به دل آرایی تو
به خموشی، به تماشا، به شکیبایی تو
به نفس های تو در سایه ی سنگین سکوت
به سخن های تو با لهجه ی شیرین سکوت
شبحی چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است
در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است
یک نفر ساده، چنان ساده که از سادگی اش
می توان یک شبه پی برد به دلدادگی اش
آه! ای خواب گران سنگ سبک بار شده
بر سر روح من افتاده و آوار شده
در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم تشنه ی دیدار من است
یک نفر سبز، چنان سبز که از سرسبزیش
می توان پل زد از احساس خدا تا دل خویش
رعشه ای چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است
ای بی رنگ تر از آینه یک لحظه بایست
راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟!
اگر این حادثه ی هر شبه تصویر تو نیست،
پس چرا رنگ تو و آینه اینقدر یکی است؟!
حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش
عـاشقی جرم قشنگی است، به انکار مکوش
آری! آن سایه که شب آفت جانم شده بود،
آن الفبا که همه ورد زبانم شده بود،
اینک از پشت دل آینه پیدا شده است
و تماشاگر این خیل تماشا شده است
آن الفبای دبستانی دلخواه تویی
عشق من! آن شبح شــــــاد شبانگاه تـویی!
گفتی : سالهای سرسبزی ِ صنوبر را،
فدای فصل ِ سرد ِ فاصله مان نکن!
من سکوت کردم!
گفتی : یک پلک نزده،
پرنده ی پندارم
از بام ِ خیال تو خواهد پرید!
من سکوت کردم!
گفتی : هیچ ستاره ای،
دستاویز ِ تو در این سقوط ِ بی سرانجامم
نخواهد شد!
من سکوت کردم!
گفتی: دوری ِ دستها و همکناری ِ دلها،
تنها راه ِ رها شدن است!
من سکوت کردم!
گفتی : قول می دهم هر از گاهی،
چراغ ِ یاد ِ تو را در کوچه ی بی چنار و چلچله
روشن کنم!
من سکوت کردم!
سکوت کردم ، اما
دیگر نگو که هق هق ِ ناغافلم را
از آنسوی صراحت ِ سیم و ستاره نشنیدی!
بهـــار
این نمایش تحول و سرسبزی آمد تا بگوید
اگر نمی شود همیشه سبز ماند
می شود دوباره سبز شد...