یادها انبوه شد
در سرِ پر سرگذشت
جز طنین خسته‌ے افسوس نیست
رفته ها را بازگشت...

#هوشنگ_ابتهاج

آنچه از سر،گذشت
شدسرگذشت
چونکه بی لذت گذشت
گفتم بدگذشت
تاکه خواستیم دوروزی خوش شویم
بردرخانه نوشتند
فلانی درگذشت

آنچه از سر گذشت،
شد سرگذشت

حیف بی دقت گذشت،
اما گذشت!!

تا که خواستیم یک،دو روزی
فکر کنیم....

بر در خانه نوشتند،
درگذشت....

آنچه از سرگذشت

شد سرگذشت

حیف بی دقت گذشت

اما گذشت

تا که خواستیم یک دو روزی

فکـرکنیم

بر در خانه نوشتند درگذشت...

بی تو مهتاب تنهای دشتم
بی تو خورشيد سرد غروبم
بی تو بی‌نام و بی‌سرگذشتم.
بی تو خاکسترم
بی تو، ‌ای دوست! شاملو

چند وقتیست همه دلگیرند از من
دلیل می خواهند برای غمگین بودنم
برای نا امید بودنم
برای تلخ شدنم
نگران نباشید
من نه غمگین شده ام
نه نا امید.... نه تلخ
فقط مدتیست گم شده اند
صبرم...تحملم....امیدهایم....انگیزه ام
نمیدانم کدام صفحه ی قصه ی سرگذشتم جا گذاشتمشان

برای کینه ؟ آه نه ! برای عشق من بمان
برای دوست داشتن، برای خواستن بمان

هر آنچه دوست داشتم، برای من نماند و رفت
امید آخرین اگر تویی برای من بمان …

به سبزه و نسیم و گل، تو درس زیستن بده
بهار باش و باز هم به خاطر چمن بمان

تمامت و کمال را به نام ما رقم زدند
کمال عشق اگر منم تو هم ، تمام زن بمان

برای آنکه تیشه را به فرق خویش نشکند
امید زیستن شو و برای کوه کن بمان !

مزن به نقش خود گمان ز سرگذشت این و آن
برای دیگران چرا ؟ برای خویشتن بمان …

{ حسین منزوی }

تا صبح بیدار.....
تا شب بیکار....
و این بود سرگذشت تابستان من:)
حالا کیا مث من بودن؟:)

رها کردن کسی که برای ما ساخته نشده است،
یعنی رسیدن به این درک که برخی آدم ها بخشی از سرگذشتمان هستند
نه
بخشی از سرنوشتمان...

چند وقتیست همه دلگیرند از من.....
دلیل می خواهند....
مدرک می خواهند برای غمگین بودنم....
برای ناامید بودنم....برای تلخ شدنم.......
نگران نباشید....من نه غمگین شده ام...
نه ناامید....نه تلخ.......
فقط مدتیست به دنبالشان می گردم.....
مدتیست گم شده اند....
صبرم....تحملم......امیدهایم.....انگیزه ام......
نمیدانم کدام صفحه ی قصه ی سرگذشتم جا گذاشتمشان.......