..
فک کن دلبر سر سفرهی عقد
عاقد که بگه
عروس خانم، دوشـیزه محترمه سرکار خانم دلبر دلبری به بنده وکالت میدهید شمارا به عقد دایم آقای سیــد... در بیاورم
بنده وکیلم؟
سپردم به جای عروس رفته گل بچینه بگن عروس رفته دلبری کنه بیاد
گل چیه تو خودت گلی ، گل من
قیافهی منم اون لحظه دیدن داره آ !
خر کیف، خر ذوق
دارم بال در می آرم اصلا
بعد که تو بله رو بگی مطمــئنم گریم میگیره
حالا من دقیقه رسم و رسومارو بلد نیستم
ولی دیدی انگشت کوچیـکرو باید بزنی تو عسل؟
من ده تا انگشتم و میکنم تو عسل از ذوقِ بله گفتنت!
تو فقط بگو بله
اصلا من شیرجه مـیزنم تو عسل
تصورشم از خود بی خودم میکنه!
#ابطـحی
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی سفرهٔ
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
فک کن دلبر سر سفرهی عقد
عاقد که بگه
عروس خانم، دوشـیزه محترمه سرکار خانم دلبر دلبری به بنده وکالت میدهید شمارا به عقد دایم آقای سیــد... در بیاورم
بنده وکیلم؟
سپردم به جای عروس رفته گل بچینه بگن عروس رفته دلبری کنه بیاد
گل چیه تو خودت گلی ، گل من
قیافهی منم اون لحظه دیدن داره آ !
خر کیف، خر ذوق
دارم بال در می آرم اصلا
بعد که تو بله رو بگی مطمــئنم گریم میگیره
حالا من دقیقه رسم و رسومارو بلد نیستم
ولی دیدی انگشت کوچیـکرو باید بزنی تو عسل؟
من ده تا انگشتم و میکنم تو عسل از ذوقِ بله گفتنت!
تو فقط بگو بله
اصلا من شیرجه مـیزنم تو عسل
تصورشم از خود بی خودم میکنه!
#ابطـحی
من که میدونم سر سفرهی عقدم نشسته باشم مامانم به جای اینکه با گوشه چادرش گوشهی چشمشو از اشک شوق پاک کنه با کله قند میزنه پشتم میگه قوز نکن.
.کپشن خاص.
روزگار غریبی است ...
نمکدان را که پر میکنی توجهی به ریختن نمکها نداری ...اما زعفران راکه میسابی به دانه دانه اش توجه میکنی..!!
حال آنکه بدون نمک هیچ غذایی خوشمزه نیست...ولی بدون زعفران ماهها و سالها می توان آشپزی کرد و غذا خورد ...
مراقب نمکهای زندگیتان باشید ...ساده و بی ریا و همیشه دم دست ...که اگر نباشند وای بر سفرهٔ زندگی...
سفرهی دلتو اگه هرجایی باز کنی هرکی برسه یه لقمه ازش برمیداره اخرش میبینی دیگه هیچی از "دلت" نمونده...
هیچ آغازی
زیباتر از سلام نیست؛
روزتون پر از مهر و محبت،
لباتون لبریز از خنده،
سفرههاتون پر از خیر و برکت،
لحظات زندگیتون بر وفق مراد.
سلام
صبحتون به زیباییِ گلهای بهاری
کبریای توبه را بشکن پشیمانی بس است
از جواهرخانه خالی نگهبانی بس است
ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین
آبروداری کن ای زاهد مسلمانی بس است
خلق دلسنگاند و من آیینه با خود میبرم
بشکنیدم دوستان دشنام پنهانی بس است
یوسف از تعبیر خواب مصریان دلسرد شد
هفتصد سال است میبارد! فراوانی بس است
نسل پشت نسل تنها امتحان پس میدهیم
دیگر انسانی نخواهد بود قربانی بس است
بر سر خوان تو تنها کفر نعمت میکنیم
سفرهات را جمع کن ای عشق مهمانی بس است !
فاضل نظری
متني زيبا از مريم جنتي روانشناس:
اگر بچهاي تکليف نمينويسد، گير ندهيد، خودش ميداند و معلمش. اگر بچهاي از خوابِ نازِ صبح بيدار نميشود، خودش ميداند و ناظمش. اگر درس نخواند، خودش ميداند و کارنامهاش. به پدر و مادرش مربوط نيست.
به پدر و مادرش اين مربوط است که با هم در خانه دعوا نکنند، تفريحات خارج از سن و سال بچه ايجاد نکنند، وسط هفته تا ديروقت مهماني نباشند، بچهشان را کتابفروشي و موزه و پارک ببرند، در خانه ميوه داشته باشند، با بچهشان بازي کنند، شبها موقع شام همه دور سفرهي غذا گفتگو کنند، با پوست ميوه شکلهاي عجيب و غريب درست کنند، هر از گاهي با معلمِ بچه ديدار کنند، به بچه ياد دهند توي اتاقش گلدان داشته باشد و هر روز از آن مراقبت کند، برايش اسباببازيهايي بخرند که دستِ بچه ورزيده شود، خودشان هم – بلا نسبت! – يک وقتهايي کتاب بخوانند. با بچه شوخي کنند. هي نگويند: «پول نداريم.»، سر بچه منت نگذارند که برايت فلان و بهمان کردهايم، حواسشان باشد دوستهاي خوب دور و بر بچه باشد... همين!
خواهشمندم نسبت به انتشار آن به ويژه بين مادران اقدام کنید
+ بعععله یه چیز بالاخره به نفع ما پیدا شد :)) زود برید برا مامان باباهاتون بخونید :))
آخرين هفتهی زمستان است
همه چشم انتظار چهرهی عيد
پر شده شهر از هوای بهار
عطر گلهای سرخ و سبز و سپيد
در خيابان و کوچه و بازار
دست در دست مادر و پدرند
کودکان با نشاط آمدهاند
تا لباس قشنگ و نو بخرند
مثل آيينه صاف و براق است
کفشها زير نور ويترينها
کودک اصرار میکند: بابا !
من از اين کفشها، فقط اينها !
چند؟ ناقابل است ؛ ده تومان
ده هزار ؟! اينکه ... چشمهای پدر
بر زمين خيره میشود اما
منتظر مانده چشمهای پسر
کودک و عيد و خنده و شادی
کودک و کفش نو، لباس قشنگ
کودک و سرزمين روياها
عطرها، نورهای رنگارنگ
میخری هان ؟ ببين چه برّاق است
ظاهرش مثل کفش مردانه است
میخری هان ؟! ببين که مرد شدم
مرد در فکر خرجی خانه است ...
راستی چند روز مانده به عيد ؟
عيد آجيل و ماهی قرمز
عيد اين سفرههای دور از نان
که به سامان نمیرسد هرگز
میخری هان ؟! بله ! بله ! حتماً
میزند خنده شادمانه پسر
لبش از شادی و شعف باز است
مثل لبخند کفشهای پدر
در خيابان و کوچه و بازار
هيچکس بغض مرد را نشنيد
آی تقويمهای رنگارنگ
راستی چند روز مانده به عيد ؟!
ﺍﻻﻥ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺍﺯ ﭘﺴﺮﺍ ﺗﻮ ﺳﻔﺮﻩ ﺧﻮﻧﻪﻫﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮﻩ!
ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﭘﺴﺮﺍ ﻣﯿﺮﻥ ﮐﻼﺱ ﮔﻠﺪﻭﺯﯼ ﻭ ﺳﻔﺮﻩﺁﺭﺍﯾﯽ
ﺗﺎﺯﻩ ﻭﻗﺖ ﺁﺭﺍﯾﺸﮕﺎﻩ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﻥ ...
ﺑﻌﺪﺷﻢ ﻗﻠﯿﻮﻥ ﻭﺍﺳﻪ ﭘﻮﺳﺖﺷﻮﻥ ﺿﺮﺭ ﺩﺍﺭﻩ ((