بعد شیو پوستت سیاه میشه.
بوی بدش اذیتت میکنه
از خجالت نمیتونی بری پیش رلت🥲
اینجا بهت میگه چجوری
خوشبو و سفیدش کنی:.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی سفیدش
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
تو یه تیکه از قلب منی، پس مهم نیست چقدر قهر کنیم و به هم اخم کنیم چون هم من هم خودت میدونیم بین ما تنها چیزی که عوض میشه شدت دیوونگیامونه. میدونی نزدیکت بودن مثل چی میمونه؟ مثل کاری که اردیبهشت با شکوفه های انار میکنه مثل دادن دریا به ماهی های رنگی اکواریوم مثل قطره های بارون واسه غنچه های تازه مثل کاری که نقاش با بوم سفیدش میکنه آره جون من، کلمات پیش دل ما پا افتاده ست شما برای من خیلی عمیق تر از دوستت دارمی؛"
. .
تو یه تیکه از قلب منی!
پس مهم نیست چقدر قهر کنیم و به هم اخم کنیم چون هم من هم خودت میدونیم بین ما تنها چیزی که عوض میشه شدت دیوونگیامونه
میدونی نزدیکت بودن مثل چی میمونه؟
مثل کاری که اردیبهشت با شکوفه های انار میکنه مثل دادن دریا به ماهی های رنگی اکواریوم مثل قطره های بارون واسه غنچه های تازه مثل کاری که نقاش با بوم سفیدش میکنه
آره جون من،
کلمات پیش دل ما پا افتاده ست شما برای من خیلی عمیق تر از دوستت دارمی.️
عڪس من ؛
فقط سیاه سفیدش قشنگہ ؛
اونم تو یہ قاب ڪوچیڪ روے قبرم …..
آدم ها گاهی میشکنند...
ولی این طوری نیست که شکستنشان صدای تِق داشته باشد...
و همه بفهمند که فلانی...
فلان روز...
فلان جا شکست!...
شکستن آدمها را شاید فقط بشود دیـد...
از خندههای یهویی شان که وسط جمع تحویل اطرافیان میدهند...
یا حتی توی آینه به خودشان...
از تعداد موهای سفیدشان که یهو در گوشه ای از سرشان پیدا میشود...
و شاید هم از قیافهشان که کمرنگتر میشود.
و خودشان که هر چه پرهیاهوتر میشوند در ظاهر...
در کنجشان بیشتر چال میشوند...
و بیصداتر و آرامتر از همیشهشان...
شکستن آدمها را نمیشود شنید
میشود "دیــد"...
که فلانی نه دیگر مثل قبلش...
و نه دیگر مثل خودش...
هیچ کدام نیست...
.بهار می اید
سالی نو و عیدی نو.
زمستان کوله بار نه چندان برفی اش را بست
و در روزهای پسین نیز وداع برفی اش را با شهرمان کرد.
گویی می خواست به همه ی ما که در میان روزمرگی ها و مشغله ها سردرگمیم،
یادآوری کند که من زمستان بودم که در میان شما ـ نه چندان پرقدرـ مدّتی را زیستم
و اکنون با شما وداع می کنم.
زمین هم، همان روزها ـ و البتّه پیش تر هاـ
لباس سفیدش را از تن بدر آورد و خود را آماده ی پوشیدن لباس سبزش کرد.
گویی دیگر خسته شده بود و نای بودن با لحظات بی برف و باران زمستان را نداشت
و به بهاری شدنش اصرار می ورزید؛ در حسرت لباس سبزش بود
بیقرار سبز شدن بود، بیقرار بهاری شدن.
بیقرار قدوم کوچک و رنگین شکوفه ها.
زمین از نو شروع کرد بیاین ما هم از نو شروع کنیم و بهاری شویم
♥به افتخار تنها مرد زندگیم♥
مخاطب خاااااااااااص
.
.
.
وقتی بچه بودم منو میزاشتی رو دلت و ازم میپرسیدی قلب بابا کیه؟
منم با صدای کودکانه میگفتم: مـــن
بازم میپرسی دختر بابا کیه؟منم میگفتم من.
بازم میپرسیدی جیگر بابا کیه؟
میگفتم: مـــــن
و باز میپرسیدی چشم بابا کیه؟
میگفتم: مـــــن
اون موقع ها درک نمیکردم قلب بابا بودن و جیگر بابا بودن و چشم بابا بودن یعنی چی!؟
اینو وقتی متوجه شدم که صورتت پر از چروک شده و موهات رنگ سیاهشو داده به سفیدی! بابایی تمام موهاتودیدم ﮐﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮم سفیدشدواززجرکشیدن من آروم آروم شکستی ...
آره تازه فهمیدم قلب بابا بودن یعنی وقتی تو ناراحتی من دل تو دلم نیست ،
جیگر بابا بودن یعنی وقتی مریضی و ناخوشیتو میبینم جیگرم آتیش میگیره
و چشم بابا بودن یعنی وقتی نور چشمات کم شدن چشمای منم خیس شدن
♡"""بابایی خییییییییییییییییییییییییییییییییییلی دوست دارم"""♡
ﯼﮐﯽ ﻫﻢ ﻧﯿﺲ ﺑﺎ ﺍﺳﺐ ﺳﻔﯿﺪﺵ
ﺑﯿﺎﺩ ﻣﺎﺭﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻭﺿﻊ ﻧﺠﺎﺕ ﺑﺪﻩ......... ﺁﺧﻪ ﺍﺳﺐ ﺳﻔﯿﺪﺕ ﺑﺨﻮﺭﻩ ﺗﻮ ﺳﺮﺕ!
ﺣﺎﻻ ﺗﻮ ﺑﯿﺎ ﺍﺻﻦ ﺑﺎ ﻓﺮﻗﻮﻥ ﺑﯿﺎ!
ﻭﺍﻻ ﺑﺎ ﺍﻭﻧﻢ ﻧﻤﯿﺎﺩ
میدونین بهترین چیزی که همیشه باهامونه هم تو عروسی هم مهمونی هم عزاوهمه جا بهتون معرفی میکنم :جوش مخصوصا سر سفیدش :-
آخر هم نفهمیدم که من تو را گول زدم یا تو مرا
ولی این را خوب میدانم
که جفتمان فریب خوردیم
دلهامان کور بود و گوشهامان بینا
و فقط لبهای هم را میدیدیم
که دست دلهای کورمان را گرفته بودند و بدنبال خویش می کشیدند
بدنبال خود می کشیدند و به جاده های سرسبز خیال می بردند
و دلهایمان اصلا هوس اصای سفیدشان را نمی کردند
راستی عقل کجا سرگرم بود که دیگر سراغ بچه ی زبان نفهمش را نمی گرفت؟
حتما او هم پی خیال خود می دوید که دیگر
لبهایمان کوک نبودند و آن ساز همیشگی و گوشنواز را نزدند
و همین کافی بود
آری همین کافی بود که دلهایمان بدون اصا
به اعماق دره ی جدایی افتادند و شکستند
و شاید این بود دلیل جدایی ما
و دلهایمان هرگز یکدیگر را پیدا نکردند