یادتون میاد ؟؟؟
نوک مداد قرمزای سوسمار نشانو که زبون میزدی خوش
رنگ تر میشد …
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی سوسمار
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
دشتهایی چه فراخ!
کوههایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی میآمد!
من در این آبادی، پی چیزی میگشتم:
پی خوابی شاید،
پی نوری، ریگی، لبخندی.
پشت تبریزیها
غفلت پاکی بود که صدایم میزد
پای نیزاری ماندم، باد میآمد، گوش دادم:
چه کسی با من، حرف میزد؟
سوسماری لغزید.
راه افتادم.
یونجهزاری سر راه.
بعد جالیز خیار، بوتههای گل رنگ
و فراموشی خاک.
لب آبی
گیوهها را کندم، و نشستم، پاها در آب:
من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هوشیار است!
نکند اندوهی، سر رسد از پس کوه.
چه کسی پشت درختان است؟
هیچ، میچرخد گاوی در کرت
ظهر تابستان است.
سایهها میدانند، که چه تابستانی است.
سایههایی بی لک،
گوشهی روشن و پاک،
کودکان احساس! جای بازی اینجاست.
زندگی خالی نیست:
مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست.
آری
تا شقایق هست، زندگی باید کرد.
در دل من چیزی است، مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بیتابم، که دلم میخواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه.
دورها آوایی است، که مرا میخواند..
سهراب سپهری
یــــــادتونه ؟
تو نمیکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان باید نفر وسطی میرفت زیر میز :|
یــــــادتونه ؟
نوک مداد قرمزای سوسمار که زبون میزدی خوش رنگتر میشد !
یــــــادتونه ؟
موقع امتحان باید کیف میذاشتیم بینمون که تقلب نکنیم !
یــــــادتونه ؟
یه مدت از این مداد تراشای رومیزی مد شده بود ، هرکی از اونا داشت خیلی باکلاس بود !
یــــــادتونه ؟
پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی بعد با طرف آبیش میخواستیم خودکار رو پاک کنیم همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره میکردیم یا سیاه و کثیف میشد !
یــــــادتونه ؟
گوشه ی پایین ورق های دفتر مشقمون نقاشی میکشیدیم بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن !
یــــــادتونه ؟
زنگ تفریح که تمام میشد مامورای آب خوری دیگه نمیزاشتن آب بخوریم !
یــــــادتونه ؟
تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم !
یــــــادتونه ؟
سر کلاس وقتی گچ تمام میشد خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه برین از دفتر گچ بیاریم ، همیشه گچهای رنگی زیر دست معلم میشکست !
یــــــادتونه ؟
قدیما که تلویزیون کنترل نداشت یکی مجبور بود پای تلویزیون بخوابه کانالا رو با پاش عوض کنه !
یــــــادتونه ؟
مچ دستمون رو گاز میگرفتیم با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت میکشیدیم !
یــــــادتونه ؟
وقتی حوصله درس نداشتیم الکی اجازه میگرفتیم میرفتیم دم سطل آشغال که مدادمون رو بتراشیم !
یــــــادتونه ؟
دوست داشتیم مبصر صف بشیم که پای بچه هارو سر صف جفت کنیم !
یــــــادتونه ؟
روزای سرد و بارانی ناظم میگفت مستقیم برین کلاس !
یــــــادتونه ؟
وایمیسادیم تو صف بعد ناظممون میگفت یه جوری بگین مرگ بر آمریکا تا صداتون برسه آمریکا ؛ ما هم ابله فکر میکردیم آمریکا همین کوچه بغلیه از ته جیییییییییییگرمون داد میزدیم !
یــــــادتونه ؟
وقتی مشقمون رو ننوشته بودیم معلم که میگفت کو مشقت الکی تو کیفمون رو میگشتیم میگفتیم یادمون رفته !
یــــــادتونه ؟
آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیدیم درستون کجاست اونا یکی عقب تر باشن !
یــــــادتــونـــــــــــــــــــــه چـقـــدر شــــــیــــــریــن بـــــــود !!
ﻭﺍﺳﻪ ﺷﺘﺮ ﻭ ﺯﺭﺍﻓﻪ ﻭ ﺳﻮﺳﻤﺎﺭ ﮐﺸﺘﻲ ﻣﻴﺴﺎﺯﻩ ،
ﺑﻌﺪ ﻣﻦ ﺑﻬﺶ ﻣﻴﮕﻢ ﻳﻪ ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﺑﺮﺍﻡ ﺑﺨﺮ ﻣﻴﮕﻪ ﭘﻮﻝ
ﻧﺪﺍﺭﻡ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﮐﻨﻌﺎﻥ ﭘﺴﺮ ﻧﻮﺡ ﺩﺭﺣﺎﻝ ﺩﺭﺩ ﻭﺩﻝ ﺑﺎ ﺟﻨﺘﻲ ((((: