من پذیرفته ام
که برای آدم های اندک شماری
میشود حرف زد
برایشان رفیق بود
و سویشان امید رفاقت داشت...
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی سویش
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
I have your own sweater.
من خودم سویشرت دارم کس ننه خودتو دستات !
Always live
بعد از به آغوش کشیدن تو بود
که من فهمیدم
گاهی میشود روی زمین بود و
ابر ها را بوسید..
|موسویشون|
سویشرتشو بپوشی ، زیپشو تا بالا بکشی
نفس عمیق بکشی و عطرشو تو ریه هات حبس کنی آره دقیقا یه همچین حسی!
آدم باید یا دیگران را همانطور که هستند بپذیرد، یا همانطور که هستند به حال خودشان بگذارد. آدم نمیتواند آنها را عوض کند، فقط توازنشان را برهم میزند. چون یک انسان از قطعههای واحدی درست نشده است که بتوان تکهای را برداشت و به جایش چیز دیگری گذاشت. او یک کل است، و اگر آدم یک سویش را بکشد، سوی دیگرش، چه بخواهی چه نخواهی، کشیده میشود.
#فرانتس_کافکا
دلم یکباره خود را باخت ای داد
نگاهش کار دل را ساخت ای داد
نمیدانم چه آمد بر سر دل
که بر عقلم مداوم تاخت ای داد
دو چشمانش پر از حجب و حیا بود
چو گفتارش، پر از مهر و صفا بود
مرا یاد همان شعر کهن داشت
همان خال ی که بالای لبش بود
پر از سحر عجیبی بود رویش
مرا مجذوب کرده سخت سویش
گمانم رو نمایی کرده از کل هنرها
خدا با خلقت بی نقص او در بزم و کویش
دلم حال عجیبی داره ای داد
بماند ه سخت دل دنبالش ای داد
که گوید حرف خود را ساده ای داد
که من عاشق شدم انگار ای داد
در عصر سلیمان نبی، پرندهاى براى نوشیدن آب به سمت بركهاى پرواز كرد.
اما چند كودك را بر سر بركه دید، پس آنقدر انتظار كشید تا كودكان از آن بركه متفرق شدند.
همین كه قصد فرود بسوى بركه را كرد، اینبار مردى را با محاسن بلند و آراسته دید كه براى نوشیدن آب به آن بركه مراجعه نمود.
پرنده با خود اندیشید كه این مردى باوقار و نیكوست و از سوى او آزارى به من متصور نیست. پس نزدیك شد، ولی آن مرد سنگى به سویش پرتاب كرد و چشم پرنده معیوب و نابینا شد.
پرنده شكایت نزد سلیمان برد.
پیامبر آن مرد را احضار کرد. محاكمه و به قصاص محكوم نمود و دستور به كور كردن چشم داد.
آن پرنده به حكم صادره اعتراض كرد و گفت:
"چشم این مرد هیچ آزارى به من نرساند، بلكه ریش او بود كه مرا فریب داد! و گمان بردم كه ازسوى او ایمنم پس به عدالت نزدیكتراست اگر محاسنش را بتراشید
تا دیگران مثل من فریب ریش او را نخورند"
“ علامه دهخدا “
کانال فانوس
@FaaaNoooS
کسی که عبادت های خالصانه خود را به سوی خدا فرستد پروردگار بزرگ ترین مصلحت را به سویش فرو خواهد فرستاد. حضرت زهرا (س)
پیرمرد که با دوچرخه اش به سمت خیابان پیچید، پرنده ها ناگهان به سویش پر کشیدند، همگی با هم. بال می زدند و بی قرار بودند. با خودم گفتم برای چی پرنده ها همه به سمت او می پرند؟
که دیدم پیرمرد کیسه ای دارد آبی رنگ و برای پرنده ها خرده های نان خشک آورده است. قشنگ بود ، قشنگ ؛ اینکه میان این همه رهگذر ، پرنده ها پیرمرد شان را می شناختند و به سویش می پریدند، پیرمردی را که نان می دهد....
کاش ما هم مثل این پرنده ها میان این همه رهگذر تشخیص می دادیم کسی را که هر روز به ما نان می دهد و جان می دهد و زندگی....
و کاش کمی شوق از پرندگان می آموختیم برای پریدن به سویش.....
یک دوست داشتن هایی
هم هست
که از دور است و در سکوت
که دلت برایش از دور ضعف می رود
که وقتی حواسش نیست
چشمانت را می بندی
و در دل
دعایش می کنی
و با یک بوسه به سویش
روانه می کنی
که وقتی بی هوا
نگاهش با نگاهت
یکی می شود
انگار کسی به یک باره
نفس کشیدن را ممنوع می کند
یک دوست داشتن هایی هست
که به یک باره
بی مقدمه
پا در کفشِ دلت می کند
و جا خوش می کند
و از دستِ تو کاری بر نمی آید
جز از دور دوستش داشتن
یک دوست داشتن هایی هست
ساکت است
آرام است
خوب است
گم است ..