دست دوستم یه گوشی ایفون دیدم حسودیم شد اومدم خونه به بابام میگم من یه اپل میخوام؟ ی لبخند مرموز زد!

شب که بابام اومد دستش یه پلاستیک سیبه میگه تو فک کردی من ومامانت انگلیسی بلد نیستیم!
اصن یه وضی

دست دوستم یه گوشی آی فون دیدم حسودیم شد. اومدم خونه به مامانم گفتم من یه اپل می خوام!
مامانم یه لبخند مرموزی زد، شب که بابام اومد دیدم دستش یه پلاستیک سیبه!
مامانم گفت تو فکر کردی من و بابات انگلیسی بلد نیستیم؟

گلی چیدم که ازگلهاغریبه/نه نارنجو نه لیموونه سیبه/گلی چیدم گلی بالابلندی که هرگز دست نامهرم ندیده