شعرفوق العاده زیبا از قیصر امین پور...
گاهی گمان نمیکنی ولی میشود.... گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود....گاهی بساط عیش خودش جورمیشود...گاهی دگرتهیه به دستورمیشود..... گه جورمیشود خودآن بی مقدمه... گه بادوصدمقدمه ناجورمیشود...... گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است.... گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود... گاهی گدای گدداییو بخت باتو یارنیست.......گاهی تمام شهرگدای تو میشود..... گاهی برای خنده دلم تنگ میشود... گاهی دلم تراشه ای ازسنگ میشود...گاهی تمام آبی این آسمان ما.... یکباره تیره گشته و بی رنگ میشود.. گاهی نفس به تیزی شمشیر میشود... ازهرچه زندگیست دلت سیرمیشود...
گویی به خواب بود جوانی مان گذشت......... گاهی چه زود فرصتمان....دیرمیشود... کاری ندارم کجایی. چه میکنی....... بی عشق سرمکن....که دلت پیر میشود..


نگران نباش حال بدالانتم میگذره رفیق! بسپارش به خدا....درست میکنه همه چیو...