Magnificent Excellency.️
A Lion maybe more powerful but the Wolf doesn't perform in circus
مثل گرگ باش؛ یه شیر شاید قوی تر باشه اما یه گرگ هیچوقت تو سیرک نمایش اجرا نمیکنه
.࿐
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی سیرک
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
عجب سیرکی است! همه مان خواهیم مُرد!
این مساله به تنهایی باید کاری کند که یکدیگر را دوست بداریم؛ ولی نمیکند!
اگر همیشه از پارتنرتون انتظارِ حال خوب و خوشگذرونی دارید وارد رابطه نشید. تشریف ببرید سیرک =))
شاید ببر و شیر قوی تر باشن ، اما یه گرگ هیچوقت بازیچه ی سیرک نمیشه!
- |♡
من اگرساز کنم حاضری آواز کنی؟
غزلی خوانی و چون نغمه ی دل بازکنی
بلدم ناز خریدن بلدی نازکنی؟
یانشینی به برم شعرنوآغازکنی؟؟
بلدم رازنگهدارشوم رازبگو
بلدی راز نگهداری ودمسازشوی؟
بلدم باتوبه دنیای دلت سیرکنم
بلدی قفل دل عشق مرابازکنی؟
بلدم پر بکشم تابه نهایت به دلت
بلدی عشق شوی عاشقی ابراز کنی؟
عجب سیرکی است!
همه ما خواهیم مُرد...
این مساله به تنهایی
باید کاری کند که یکدیگر را دوست بداریم،
ولی نمیکند.
ما با چیزهای بی اهمیت و مبتذل،
کوچک شده ایم،
ترور شده ایم.
ما در "هیچ" هضم شده ایم.
"چارلز بوکوفسکی"
با پدرم رفتم سیرک، توی صف خرید بلیط؛
یک زن و شوهر با 4تا بچشون جلوی ما بودند.
وقتی به باجه رسيدند و متصدی باجه،
قیمت بلیط ها رو بهشون اعلام کرد،
ناگهان رنگ صورت مرد تغییر کرد
و نگاهی به همسرش انداخت،معلوم بود
که پول کافی ندارد و نميدانست چه بکند...!
ناگهان پدرم دست در جیبش کرد
و یک اسکناس صد دلاری بیرون آورد
و روی زمین انداخت،سپس خم شد
و پول را از زمین برداشت و به شانه مرد
زد و گفت: ببخشید آقا،
این پول از جیب شما افتاده!
مرد که متوجه موضوع شده بود،
بهت زده به پدرم نگاه کردو گفت:
متشکرم آقا...!
مرد شریفی بود ولی برای اینکه پیش
بچه هايش شرمنده نشود،
کمک پدر را پذیرفت،بعد از ينکه بچه ها
بهمراه پدر و مادرشان داخل سیرک شدن
ما آهسته از صف خارج شدیم
و بدون دیدن سیرک به طرف خانه برگشتیم
و من در دلم به داشتن چنین پدری افتخار کردم!
"آن زیباترین سیرکی بود که به عمرم رفته بودم"
ثروتمند زندگی کنیم
بجای آنکه ثروتمند بمیریم!
انسانیت نهایت دین داریست.
از خاطرات چارلی چاپلین
کودکی از مسئول سیرکی پرسید:
چرا فیل به این بزرگی را با طنابی به این کوچکی و ضعیفی بسته اید؟ فیل میتواند با یک حرکت به راحتی خودش را آزاد کند و خیلی خطرناک است!
صاحب فیل گفت:
این فیل چنین کاری نمیتواند بکند. چون این فیل با این طناب ضعیف بسته نشده است.
آن با یک تصور خیلی قوی در ذهنش بسته شده است.
کودک پرسید چطور چنین چیزی امکان دارد؟
صاحب فیل گفت: وقتی که این فیل بچه بود مدتی آن را با یک طناب بسیار محکم بستم. تلاش زیاد فیل برای رهایی اش هیچ اثری نداشت، و از آن موقع دیگر تلاشی برای آزادی نکرده است.
فیل به این باور رسیده است که نمیتواند این کار را بکند!
هر کدام از ما، با نوعی فکر بسته شده ایم که مانع حرکت ما به سوی پیروزی است.
( شاید حرکتی لازم است )
انتظارش،انتظارم سیرکرد
آنکه میخواهدبیاید دیرکرد
تابه کى درانتظارش دیده بردردوختن؟
آمدن;
رفتن;
ندیدن;
سوختن...
ای که دستت میرسدبرزلف یار; درحضورش نام ماراهم بیار..
اللهم عجل لولیک الفرج
چه فرقی می کند…
در سیرک یا در خانه ؟!
خنده ات که تلخ باشد،
دلت کــه خون باشد،
تو هم دلقکی..!