تا تو
فاصلهها دروغاند
کافیست آغوشی بگشایی
از عشق
تا من
سیمایی از آینهی چشمهایت
بیرون بزنم...
ای همهی بسترگاهِ آرامشام
#گویا_فیروزکوهی
. .
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی سیمای
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
.برنامه سیمای خانواده شبکه یک توقیف میشود.️
تبلیغ عجیب در این برنامه..
آنچه اَز سیمایِ مَن پیداست
غیر از درد نیست
گر چه گاهی
پُشتِ یک لَبخند پنهان می شوَد
. .
صاف اگر باشد
هوای بی غُبار دوستی
حالِ دل را می توان
دریافت از سیمای هم...
#صائب_تبریزی
پدرم
با دستان هاشور خورده
و از رَمَق افتاده اش
سیمای حقیقی فرشته ای است
که بال هایش را
پای عمر ما سوزانده است.
.
میخواهم و میخواستمت تا نفسم بود
میسوختم از حسرت و عشق تو بسم بود
عشق تو بسم بود، که این شعلهٔ بیدار
روشنگر شبهای بلند قفسم بود
آن بخت گریزنده دمی آمد و بگذشت
غم بود، که پیوسته نفس در نفسم بود
دست من و آغوش تو، هیهات، که یک عمر
تنها نفسی با تو نشستن هوسم بود
باﷲ، که بجز یاد تو، گر هیچ کسم هست
حاشا، که بجز عشق تو، گر هیچ کسم بود
سیمای مسیحایی اندوه تو، ای عشق
در غربت این مهلکه فریادرسم بود
لببسته و پر سوخته، از کوی تو رفتم
رفتم، به خدا گر هوسم بود، بسم بود
(فریدون مشیری)
دنیای ما
دنیای روابط آدمها با آدمها نیست
دنیای روابط
نقابها با نقاب هاست
آدمها کمتر فرصت میکنند
تا سیمای حقیقی هم را ببینند...
چرا فساد و بی حجابی اینقدر تو جامعه زیاد شده؟ چرا حریم بین زن و مرد نامحرم شکسته شده و خیلی از گناه ها قبحش ریخته شده؟ به نظر من جواب خیلی از این سوالات رواج دادن این روابط و پوششها در سیمای جمهوری اسلامی ایرانه ....سینما که دیگه معلومه فساد بیداد میکنه مانتوهای کوتاه ! شلوارهای کوتاه !! پاهای بدون جوراب !!! روسریهای کوتاه ! آرایش های آنچنانی !!گذاشتن مو بیرون روسری !!! و ......
کی باید یه فکری بکنه ؟؟؟؟؟
نظرت برام مهمه.....
قضاوت زودهنگام ممنوع:
دختر کوچولوی ملوس دو تا سیب در دو دست داشت. در این موقع مادرش وارد اطاق شد. چشمش به دو دست او افتاد. گفت، "یکی از سیباتو به من میدی؟" دخترک نگاهی خیره به مادرش انداخت و نگاهی به این سیب و سپس آن سیب. اندکی اندیشید. سپس یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب. لبخند روی لبان مادرش ماسید. سیمایش داد میزد که چقدر از دخترکش نومید شده است. امّا، دخترک لحظهای بعد یکی از سیبهای گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت، "بیا مامان این سیب شیرینتره!" مادر خشکش زد. چه اندیشهای به ذهن خود راه داده بود و دخترکش در چه اندیشه بود.
هر قدر باتجربه باشید، در هر مقامی که باشید، هر قدر خود را دانشمند بدانید، قضاوت خود را اندکی به تأخیر اندازید و بگذارید طرف مقابل شما فرصتی برای توضیح داشته باشد
قضاوت زودهنگام ممنوع
دختر کوچولوی ملوس دو تا سیب در دو دست داشت. در این موقع مادرش وارد اطاق شد. چشمش به دو دست او افتاد. گفت، "یکی از سیباتو به من میدی؟" دخترک نگاهی خیره به مادرش انداخت و نگاهی به این سیب و سپس آن سیب. اندکی اندیشید. سپس یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب. لبخند روی لبان مادرش ماسید. سیمایش داد میزد که چقدر از دخترکش نومید شده است. امّا، دخترک لحظهای بعد یکی از سیبهای گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت، "بیا مامان این سیب شیرینتره!" مادر خشکش زد. چه اندیشهای به ذهن خود راه داده بود و دخترکش در چه اندیشه بود.
هر قدر باتجربه باشید، در هر مقامی که باشید، هر قدر خود را دانشمند بدانید، قضاوت خود را اندکی به تأخیر اندازید و بگذارید طرف مقابل شما فرصتی برای توضیح داشته باشد.